مرعوب
/mar~ub/
مترادف مرعوب: بیمناک، ترسان، ترسیده، سراسیمه، متوحش، مستوحش، هراسان، هراسیده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مرعوب ساختن ؛ ترساندن. بیم زده کردن. مذعور ساختن. مرعوب کردن. پر بیم کردن.بیم دادن.
- مرعوب شدن ؛ ترسیدن. بیم زده شدن. مذعور گشتن. پر بیم گشتن.بیمناک گشتن.
- مرعوب کردن ؛ مرعوب ساختن. ترساندن. بیم زده کردن. بیم دادن.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ترسانده شده ترسیده جمع : مرعوبین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مرعوب شدن معنی دیگری هم داره ک شیفته شدن هست
اما مرعوب از رعب و وحشت میاد و ترس هم معنی میدع
اما مرعوب از رعب و وحشت میاد و ترس هم معنی میدع
ترسان
نهیب زده
سهم زده . [س َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف ) ترسیده . بیمناک :
سهم زده کرگدن از گردنش
گور ز دندان گوزن افکنش .
نظامی .
سهم زده کرگدن از گردنش
گور ز دندان گوزن افکنش .
نظامی .
ترسناک
هراسان، ترسناک، بیمناک
ترسیده