مرطوب کردن


معنی انگلیسی:
dampen, humidify, moisturize

مترادف ها

damp (فعل)
خیساندن، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیس کردن

moisten (فعل)
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن

wet (فعل)
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیس خوردن، نمناک کردن

moist (فعل)
مرطوب کردن

فارسی به عربی

رطب

پیشنهاد کاربران

بپرس