(مصدر ) جواهر نشاندن با گوهر آراستن : همچو فرعونی مرصع کرده ریش برتر از عیسی پریده از خریش ٠ ( مثنوی )
jewel (فعل)مرصع کردن، با گوهر اراستنgem (فعل)مرصع کردن، جواهر نشان کردنenchase (فعل)قلم زدن، نشاندن، کار گذاشتن، در نگین گذاشتن، مرصع کردنstud (فعل)اراستن، پر کردن، نشاندن، مرصع کردن، میخ زدنset with jewels (فعل)مرصع کردن