مرسوم کردن


معنی انگلیسی:
institutionalize

مترادف ها

introduce (فعل)
اشنا کردن، نشان دادن، معرفی کردن، مرسوم کردن، باب کردن

standardize (فعل)
مرسوم کردن، متعارف کردن، مطابق درجه معینی دراوردن، همگون کردن

فارسی به عربی

قدم

پیشنهاد کاربران

بپرس