لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نگره های فارسی🇮🇷 نوین برابر واژه🇸🇦
باره، سپاره، سپرده، سپارک، بارینه، رهبار، گسیله، رسینه، رهاورد، باررس، فرستک، فرستار، فرستاده، فرستینه
نمونه
فردا مرسوله را مرجوع میکنم 🇸🇦
فردا باره را واگرد میکنم 🇮🇷
باره، سپاره، سپرده، سپارک، بارینه، رهبار، گسیله، رسینه، رهاورد، باررس، فرستک، فرستار، فرستاده، فرستینه
نمونه
فردا مرسوله را مرجوع میکنم 🇸🇦
فردا باره را واگرد میکنم 🇮🇷
کالا _ اشیا
ارسال شده/فرستاده شده
گسیلانه
فرستانه