مرسم

لغت نامه دهخدا

مرسم. [ م ُ رَس ْ س ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی است از ترسیم. رجوع به ترسیم در ردیف خود شود.

مرسم. [ م ُ رَس ْ س َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی است از ترسیم. رجوع به ترسیم در ردیف خود شود. || ثوب مرسم ؛ جامه خطدار به خطوط ضعیف. ( منتهی الارب ). جامه بخطها. ( مهذب الاسماء ). جامه مخطط.

مرسم. [ م ِ س َ ] ( ع اِ ) به معنی رَسیم است که نوعی از رفتار شتر باشد و آن سریعتراز «ذمیل » است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جامه خط دار

گویش مازنی

/mersem/ نام روستایی در ساری

پیشنهاد کاربران

بپرس