مرزا

لغت نامه دهخدا

مرزا. [ م ِ ] ( اِ مرکب ) میرزا. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). صورت دیگری است از تلفظ کلمه میرزا. رجوع به میرزا شود :
بدین وسیله که مرزا سعید ما تنهاست
چه خوب کرد که فیاض رفت از دل ما.
فیاض لاهیجی ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آنکه هر کسی از وی نیکوئی یابد

پیشنهاد کاربران

مرزا : در فرهنگ هندی و فارسی بنام نواب زاده یا پسر پادشاه ، پسر میر ، پسر خان منطقه را گویند .
مرزا در فرهنگ زبان اردو و زبان دری کسی را که در نویسندگی مهارت داشته باشد گویند
در زبان فارسی دری در افغانستان کسی که در نویسندگی مهارت دارد بنام مرزا یا مرزا قلم می گویند. مثلا مرزا عبدالقادر بیدل ، مرزا ابو سیعد
در گویش روستایی شهر یزد به مزرعه ای بزرگ که به دور از آبادی ست گفته می شود که انگار تاکید بر مرز و جد ایی و از طرفی مزرعه توامان در این واژه دیده می شود
در طاجیکستان در زمان قدیم به معنای ختکشان اسیفاده میشود

بپرس