لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
مرزنجوش، مرزنگوش
پیشنهاد کاربران
◄مرزنجوش یا مرزنگوش
به فتح میم و سکون را و فتح زای معجمه و سکون نون و ضم جیم و سکون واو و شین معجمه معرب مرزنگوش فارسی اسـت و بـه عربی سرمق و عنقر به و هندی دونامردا نامند .
ماهیت آن : غیر از اذان الفار است جهـت آنکـه بـرگ آن هـیچ
... [مشاهده متن کامل]
شباهتی به گوش ندارد بلکه طولانی و نبات آن از جملـه ریـاحین خوشبو است و در باغچه ها ذرع مینمایند و نبات آن تا به دو سـه ذرع و با شاخهای پراکنده و برگ آن طولانی اندک باریـک کـم عرض و گ آل ن سفید مایل ب ه سـرخی و تخـم آن شـبیه بـ ه تخـم ریحـان و شـفاف و کسـانی کـه آن را اذان الفـار دانسـته اشـتباه نموده اند.
طبیعت آن : در آخر دویم گرم و در اول آن خشک .
افعال و خواص آن: قویتر از سوسنبر و ملطف و محلل و مفـتح و جالی و مفتح و جـاذب .
*اعضـاءالراس * آشـامیدن مطبـوخ آن
مفتح سده دمـاغ و خیاشـیم ( سوراخ های بینی ) و رافـع صـداع بـارد رطـب بلغمـی و سوداوی و ریحی و مالیخولیای مراقی و لقوه و حابس زکام جهـت آنکه محلل رطوبات و ریـاح دمـاغی اسـت و بوییـدن آن جهـت تقویت دماغ و مستی شراب و منع خمار و تفتیح سـده منخـرین و
سعوط آن جهت تنقیه دماغ و لقوه و صرع و طلای آن با حنـا در حمام جهت درد سر بارد مجرب و تدهین به دهن آن جهت فـالج و امراض عصب بارد مانند کزاز و امثال اینها و اکتحال آن جهـت ابتدای نزول آب در چشم و ضعف باصره و طـلای خشـک آن بـا عسل جهت رفع آثار خون منجمـد زیـر چشـم و خا ییـدن و فـرو بـردن آب آن مـانع سـیلان رطوبـات و آب از دهـان و نطـول آن جهت درد گوش و به دستور قطور آن و قطور دهـن آن نیـز و یـا
گذاشتن خرقـه تـر کـرده بـ ه دهـن آن در گـوش دافـع سـدد آن .
*اعضاءالصدر و الغذاء و النفض * آشـامیدن مطبـوخ آن مفـرح و جهت درد سینه و سرفه و ضیق الـنفس و خفقـان و وجـع فـواد و تسخین ا عضای باطنی و احشا و تحلیل ریاح سپرز و رافـع مغـص و استسقا و عسرالبول و احتباس حیض و قولنج ریحـی و فرزجـه آن مدر حیض .
مقدار شربت آن : از جرم تـا دو مثقـال و در مطبـوخ تـا هفـت
مثقال .
مضر گرده و مثانه ، مصلح آ ن کاسنی و تخم خرفه .
بدل آن: سوسنبر و گویند افسنتین و مرماحوز و دو وزن آن و نیم وزن آن فلفل و به وزن آن شابانک نیز گفته اند.
*الاورام و البثور * طلای آن محلـل اورام بلغمیـه و بـا بـزرالبنج جهت ورم انثیان.
*آلات المفاصل * با موم روغـن جهـت التـوای
عصب و وجع ظهر و اربیه و با عسل جهت رفع اعیا و بـ ه دسـتور دهین به دهن آن.
*الزینه * طلای آن با سرکه جهت رفع کلف و
بدبویی عرق و مالیدن آن ب ر موضع حجامـت رافـع اثـر زخـم آن .
*السموم * ضماد آن با سرکه جهت لسع عقـرب .
*طـرد الهـوام *بخور آن گریزاننده هوام و رافع مضرت هوای وبـا یی و روغـن آن که آب آن را با هم وزن آن با روغن زیتون بجوشانند تا آب رفتـه روغن بماند تدهین بدان جهـت فـالج و لقـوه و کـزاز و رعشـه و شقیقه و درد سر بارد و قطور آن جهت تفتیح سده گوش گو رانـی
سامعه و تحلیل ریاح آ ن نافع است.
به فتح میم و سکون را و فتح زای معجمه و سکون نون و ضم جیم و سکون واو و شین معجمه معرب مرزنگوش فارسی اسـت و بـه عربی سرمق و عنقر به و هندی دونامردا نامند .
ماهیت آن : غیر از اذان الفار است جهـت آنکـه بـرگ آن هـیچ
... [مشاهده متن کامل]
شباهتی به گوش ندارد بلکه طولانی و نبات آن از جملـه ریـاحین خوشبو است و در باغچه ها ذرع مینمایند و نبات آن تا به دو سـه ذرع و با شاخهای پراکنده و برگ آن طولانی اندک باریـک کـم عرض و گ آل ن سفید مایل ب ه سـرخی و تخـم آن شـبیه بـ ه تخـم ریحـان و شـفاف و کسـانی کـه آن را اذان الفـار دانسـته اشـتباه نموده اند.
طبیعت آن : در آخر دویم گرم و در اول آن خشک .
افعال و خواص آن: قویتر از سوسنبر و ملطف و محلل و مفـتح و جالی و مفتح و جـاذب .
*اعضـاءالراس * آشـامیدن مطبـوخ آن
مفتح سده دمـاغ و خیاشـیم ( سوراخ های بینی ) و رافـع صـداع بـارد رطـب بلغمـی و سوداوی و ریحی و مالیخولیای مراقی و لقوه و حابس زکام جهـت آنکه محلل رطوبات و ریـاح دمـاغی اسـت و بوییـدن آن جهـت تقویت دماغ و مستی شراب و منع خمار و تفتیح سـده منخـرین و
سعوط آن جهت تنقیه دماغ و لقوه و صرع و طلای آن با حنـا در حمام جهت درد سر بارد مجرب و تدهین به دهن آن جهت فـالج و امراض عصب بارد مانند کزاز و امثال اینها و اکتحال آن جهـت ابتدای نزول آب در چشم و ضعف باصره و طـلای خشـک آن بـا عسل جهت رفع آثار خون منجمـد زیـر چشـم و خا ییـدن و فـرو بـردن آب آن مـانع سـیلان رطوبـات و آب از دهـان و نطـول آن جهت درد گوش و به دستور قطور آن و قطور دهـن آن نیـز و یـا
گذاشتن خرقـه تـر کـرده بـ ه دهـن آن در گـوش دافـع سـدد آن .
*اعضاءالصدر و الغذاء و النفض * آشـامیدن مطبـوخ آن مفـرح و جهت درد سینه و سرفه و ضیق الـنفس و خفقـان و وجـع فـواد و تسخین ا عضای باطنی و احشا و تحلیل ریاح سپرز و رافـع مغـص و استسقا و عسرالبول و احتباس حیض و قولنج ریحـی و فرزجـه آن مدر حیض .
مقدار شربت آن : از جرم تـا دو مثقـال و در مطبـوخ تـا هفـت
مثقال .
مضر گرده و مثانه ، مصلح آ ن کاسنی و تخم خرفه .
بدل آن: سوسنبر و گویند افسنتین و مرماحوز و دو وزن آن و نیم وزن آن فلفل و به وزن آن شابانک نیز گفته اند.
*الاورام و البثور * طلای آن محلـل اورام بلغمیـه و بـا بـزرالبنج جهت ورم انثیان.
*آلات المفاصل * با موم روغـن جهـت التـوای
عصب و وجع ظهر و اربیه و با عسل جهت رفع اعیا و بـ ه دسـتور دهین به دهن آن.
*الزینه * طلای آن با سرکه جهت رفع کلف و
بدبویی عرق و مالیدن آن ب ر موضع حجامـت رافـع اثـر زخـم آن .
*السموم * ضماد آن با سرکه جهت لسع عقـرب .
*طـرد الهـوام *بخور آن گریزاننده هوام و رافع مضرت هوای وبـا یی و روغـن آن که آب آن را با هم وزن آن با روغن زیتون بجوشانند تا آب رفتـه روغن بماند تدهین بدان جهـت فـالج و لقـوه و کـزاز و رعشـه و شقیقه و درد سر بارد و قطور آن جهت تفتیح سده گوش گو رانـی
سامعه و تحلیل ریاح آ ن نافع است.