مردوع. [ م َ ] ( ع ص ) آن که بروی اثری از بوی خوش باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نعت است از ردع. رجوع به ردع شود. || ثوب مردوع ؛ جامه رنگ داده به زعفران. ( منتهی الارب ). || بیمار بازگردان شده. ( منتهی الارب ). آن بیمار که نکسی در مرضش پدید آمده باشد. ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). || بازداشته و رد کرده و بازایستاده از چیزی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَدع شود.