مردوا
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَرَدُواْ: خو گرفته اند - عادت کرده اند(کلمه مرد به معنای سرکشی و بیرون شدن از اطاعت ، و تمرین و ممارست شر است ، و معنای دوم با جمله مردوا علی النفاق مناسبتر است ، چون معنای آن چنین میشود : آنها بر مساله نفاق تمرین و ممارست کردهاند ، به حدی که دیگر عادتشان شده ...
ریشه کلمه:
مرد (۵ بار)
«مَرَدُوا» از مادّه «مرد»، (بر وزن سرد)، به معنای طغیان و سرکشی و بیگانگی مطلق می باشد، و در اصل به معنای «برهنگی و تجرد» آمده، و به همین جهت به پسرانی که هنوز مو در صورتشان نروییده است «أمرد» می گویند.
«شجرة مرداء» یعنی درختی که هیچ برگ ندارد، و «مارد» به معنای شخص سرکش است، که به کلّی از اطاعت فرمان خارج شده است.
بعضی از مفسران و اهل لغت، این ماده را به معنای «تمرین» نیز گرفته اند (از جمله در «تاج العروس» و «قاموس» تمرین، یکی از معانی آن ذکر شده است).و این، شاید به خاطر آن باشد که تجرد مطلق از چیزی، و خروج کامل از آن بدون ممارست و تمرین ممکن نیست.
آنچه از اقوال اهل لغت به دست میآید این است که مرد به معنی عاری بودن و به معنی مستمر بودن است.راغب گوید: مارِد و مَرید از شیاطین جن و انس آن است که از خیرات عاری باشد. شجر اَمْرَد درختی را گویند که خالی از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاکی است که که چیزی نرویاند. جوان بی ریش اَمْرَد گویند که صورتش عاری از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَی الشَّیْءِ: مَرَنَ وَ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ» یعنی در آن مستمر و پیوسته شد و بر آن عادت کرد. . . مرید و مارد به معنی عاری از خیر و بی فایده است و اینکه آن را طاغی و عاصی گفتهاند ظاهراً بدان جهت است که از طاعت حق عاری و خالی است. * . مَرَدُوا ظاهراً به معنی استمرار است چنانکه نقل شد یعنی از اهل مدینه کسانی هستند که بر نفاق عادت کردهاند. * . مُمَرَّد به معنی صاف شده است و آن به معنای اولی مناسب است که صاف شده عاری از خلل و فرج است و آیه روشن میکند که سلیمان قصر آئینه کاری شده داشته است.
ریشه کلمه:
مرد (۵ بار)
«مَرَدُوا» از مادّه «مرد»، (بر وزن سرد)، به معنای طغیان و سرکشی و بیگانگی مطلق می باشد، و در اصل به معنای «برهنگی و تجرد» آمده، و به همین جهت به پسرانی که هنوز مو در صورتشان نروییده است «أمرد» می گویند.
«شجرة مرداء» یعنی درختی که هیچ برگ ندارد، و «مارد» به معنای شخص سرکش است، که به کلّی از اطاعت فرمان خارج شده است.
بعضی از مفسران و اهل لغت، این ماده را به معنای «تمرین» نیز گرفته اند (از جمله در «تاج العروس» و «قاموس» تمرین، یکی از معانی آن ذکر شده است).و این، شاید به خاطر آن باشد که تجرد مطلق از چیزی، و خروج کامل از آن بدون ممارست و تمرین ممکن نیست.
آنچه از اقوال اهل لغت به دست میآید این است که مرد به معنی عاری بودن و به معنی مستمر بودن است.راغب گوید: مارِد و مَرید از شیاطین جن و انس آن است که از خیرات عاری باشد. شجر اَمْرَد درختی را گویند که خالی از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاکی است که که چیزی نرویاند. جوان بی ریش اَمْرَد گویند که صورتش عاری از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَی الشَّیْءِ: مَرَنَ وَ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ» یعنی در آن مستمر و پیوسته شد و بر آن عادت کرد. . . مرید و مارد به معنی عاری از خیر و بی فایده است و اینکه آن را طاغی و عاصی گفتهاند ظاهراً بدان جهت است که از طاعت حق عاری و خالی است. * . مَرَدُوا ظاهراً به معنی استمرار است چنانکه نقل شد یعنی از اهل مدینه کسانی هستند که بر نفاق عادت کردهاند. * . مُمَرَّد به معنی صاف شده است و آن به معنای اولی مناسب است که صاف شده عاری از خلل و فرج است و آیه روشن میکند که سلیمان قصر آئینه کاری شده داشته است.
wikialkb: مَرَدُوا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید