مردنی
/mordani/
مترادف مردنی: محتضر، مشرف به موت، مشرف به مرگ، ضعیف، ناتوان، نزار، بی حال، نفله، فناپذیر، زوال پذیر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نزدیک به مردن.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
مردنی، رفتنی
مردنی، در حال نزع
کشنده، مهلک، مرگبار، فانی، مخرب، خاکی، مردنی، مرگ اور، فناپذیر، از بین رونده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رفتنی