در لری بختیاری
تیتَک ( تیتَی ) ، گِلارَ:مردمک
تی:چشم
مرزنگ:مژه
مردمک واژه فارسی و برگرفته از واژه �مرجمک� به معنای عدس می باشد در زبان یونانی نیز واژه �لنز� از لنتیکولوس به معنای عدس گرفته شده است .
داستانی درباره این واژه:
ارزنی آمد مرجمک نام، گندمگون، ماش فرستادیم نخود آمدن برنجش دهید که بِرَنج است.
... [مشاهده متن کامل]
به این معنی که: اگر زنی گندم گون پیشَت آمد که نامش مرجمک بود، خود سر نیامده بلکه ما فرستادیمش. به او برنج دهید که در سختی و تنگدستی است.
تیدگ یا تیده
از فرهنگ مکنزی
مرجی، مرجه ، مرجمک، مرشی، مرشی، میشو، میجی همگی در زبان های محلی ایران معنی عدس میدهند، قدیمی است و در زبان پهلوی هم در معنی حبوبات ثبت شده، تلفظ دیگرش نرجی است ، همچنین نرژ، نیژ، نژی، نرژک ( نرشک ) ، ننژک ( در بشاگردی فکر میکنم ننزک ) همگی معنی عدس دارند، مرجمک تحت تاثیر قاعده همسانی قرار گرفته و یعنی در تداول استفاده عامیانه واژه �مرجم� با واژه پرکاربردتر �مردم� یکی شده است. همچنین نینک یا نینی هم برای عدس بکار میرود هم برای مردمک چشم درست مثل مرجمک.
... [مشاهده متن کامل]
اشکال مختلفی که ایرانیان برای این دانه خوراکی استفاده میکنند تغییرات اصوات و آوایی زیادی دارد و نشان میدهد این واژه در ایران بسیار قدیمی است که تا این حد فرصت تغییر داشته.
دوستانی که می گویند از کلمه ترکی مرجمک گرفته شده اشتباه میکنید اولا عدسی چشم و مردمک یکی نیستند دوما مردمک به لحاظ فنی به یک سوراخ یا اینه باید تشبه میشد.
فارسی زبان شاعران و ادبا بوده بهترین حالت همان مردمک است با این مفهوم که شخص در برابر ناظر خود را به شکل کوچک درون چشمش می بیند
لعبت چشم ؛ مردمک چشم. ( دهار ) :
لعبت چشم به خونین بچگان حامله شد
راه آن حامله را وقت سحر بگشایید.
خاقانی.
جان مده در عشق زور و زر که ندهد هیچ طفل
لعبت چشم از برای لعبتی از استخوان.
خاقانی.
... [مشاهده متن کامل]
لعبتان چشمها حیران که ما بر تخت نرد
چشم ها از لعبتان استخوان انگیخته.
خاقانی.
- لعبت دیده ؛ لعبةالعین. لعبتان دیده ؛ مردم دیده :
چرخ بر کار و بار ما به صبوح
میکند لعبتان دیده نثار.
خاقانی.
هردم هزار بچه خونین کنم به خاک
تا لعبتان دیده به زادن درآورم.
خاقانی.
لعبتان دیده را کایشان دو طفل هندواند
هم مشاطه هم حلی هم دایگان آورده ام.
خاقانی.
گویی جنابتش بود از لعبتان دیده
کو را به حوض ماهی دادند غسل دیگر.
خاقانی.
از آن شد پرده چشمم به خون بکری آلوده
که غم با لعبتان دیده جفتی کرد پنهانی.
خاقانی.
جَم
ببخشید در کامنت بالا به اشتباه بجای عدس نوشتم عدسی
مردمک در ابتدا مرجیمک بوده و با لوندی به مردمک تغییر یافته
مرجیمک در تورکی به معنای عدس است
مردمک شکل تغییر یافته ی مرجیمک تورکی به معنای عدسی است
طفل هندو ؛ مردمک چشم :
تا نترسند این دو طفل هندو اندر مهد چشم
زیر دامن پوشم اژدرهای جانفرسای من.
خاقانی.
مردم چشم
لعبت چشم ؛ مردمک چشم. ( دهار ) :
لعبت چشم به خونین بچگان حامله شد
راه آن حامله را وقت سحر بگشایید.
خاقانی.
جان مده در عشق زور و زر که ندهد هیچ طفل
لعبت چشم از برای لعبتی از استخوان.
خاقانی.
... [مشاهده متن کامل]
لعبتان چشمها حیران که ما بر تخت نرد
چشم ها از لعبتان استخوان انگیخته.
خاقانی.
- لعبت دیده ؛ لعبةالعین. لعبتان دیده ؛ مردم دیده :
چرخ بر کار و بار ما به صبوح
میکند لعبتان دیده نثار.
خاقانی.
هردم هزار بچه ٔ خونین کنم به خاک
تا لعبتان دیده به زادن درآورم.
خاقانی.
لعبتان دیده را کایشان دو طفل هندواند
هم مشاطه هم حلی هم دایگان آورده ام.
خاقانی.
گویی جنابتش بود از لعبتان دیده
کو را به حوض ماهی دادند غسل دیگر.
خاقانی.
از آن شد پرده ٔ چشمم به خون بکری آلوده
که غم با لعبتان دیده جفتی کرد پنهانی.
خاقانی.
عدسی چشم=مرجومک چشم=زیرکانه شده مردمک چشم
باهک، جم، نینی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)