مردمان


معنی انگلیسی:
country, folk, folks, population, race

لغت نامه دهخدا

مردمان. [ م َ دُ ] ( اِ ) ج ِ مردم. خلایق. خلق. آدمیان. ناس. انس. اناس. جهانیان. انام :
چاه پر کرباسه و پر کژدمان
خورد ایشان پوست روی مردمان.
رودکی.
چون کشف انبوه غوغائی بدید
بانگ و زخ مردمان خشم آورید.
رودکی.
اگر روزی از تو پژوهش کنند
همه مردمانت نکوهش کنند.
بوشکور.
ز بس بر سختن زرش بجای مردمان هزمان
زناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله.
فرخی.
ای از ستیهش تو همه مردمان بمست
دعویت صعب و منکر و معنیت خام و سست.
لبیبی.
گفت کاین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند.
عنصری.
نادانتر مردمان آن است که مخدوم را بی حاجت در کارزار افکند. ( کلیله و دمنه ). و بدان التفات ننمائی که مردمان قدر طبیب ندانند. ( کلیله و دمنه ). از رنجاندن جانوران و کشتن مردمان احتراز نمودم. ( کلیله و دمنه ). || اهالی : سکنه آن بارسارغ ، منک ، نملیات شهرکهائی اند خرد و با نعمت ومردمان جنگی. ( حدود العالم ). || عامه. همگان. رعیت : هرون یک ساعتی در بارگاه ماند و مقرر گشت مردمان را که بجای پدر وی خواهد بود. ( تاریخ بیهقی ص 361 ). مردمان امید در وی بستند. ( تاریخ بیهقی ص 334 ). مردمان او را حرمت نگاه داشتندی. ( تاریخ بیهقی ص 122 ). و مزیت جانب اولوالامر بر اصناف مردمان بدانست که... ( سندبادنامه ص 7 ). || کسان. اشخاص : ما فراز شدیم و او را بگرفتیم گفت شما چه مردمانید. ( تاریخ بیهقی ). رای عالی چنین اقتضا می کند که چندتن را... با تو فرستاده آید تا از درگاه دور باشند که مردمانی بیگانه اند. ( تاریخ بیهقی ص 271 ). چنان محتشم را سبک بر زبان آورد مردمان شریف و وضیع را ناپسند شد. ( تاریخ بیهقی ص 383 ).

فرهنگ فارسی

خلایق آدمیان

دانشنامه عمومی

مردمان! ( به انگلیسی: Folks! ) یک فیلم سینمایی آمریکایی در ژانر کمدی - درام محصول سال ۱۹۹۲ میلادی به کارگردانی تد کاچف است.
تام سلک - جان آلدریچ
دان آمچی - هری آلدریچ
آن جکسون - میلدرد آلدریچ
کریستین ابرسول - آرلن آلدریچ
وندی کروسون - آدری آلدریچ
مایکل مورفی - اد
رابرت پاستریولی - فرد
جان فاورو - راننده تاکسی شیکاگو
این فیلم به طور کلی نقدهای خوبی دریافت کرد. [ ۳] [ ۴] [ ۵] [ ۶]
عکس مردمان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

people (اسم)
جمعیت، مردم، طایفه، خلق، ملت، قوم، مردمان

فارسی به عربی

ناس

پیشنهاد کاربران

سلیم
مردمان: جهانی یان، مردم ها
بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. مردم. ( آنندراج ) . جماعت مردمان و مردمان انبوه. ( ناظم الاطباء ) . کسان بسیار :
دارم آن سر که سری در قدمت اندازم
وین خیالیست که اندر سر بسیاران است.
سلمان ( از آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بهر آنکه بسیاران خواسته اند که بنویسند داستانها که بدان خبیر بودیم. ( دیاتسارون ص 6 ) . و بسیاران در زایدن شادناک شوند. ( ایضاً ص 8 ) . و بسیاران از بنی اسرائیل پیش خدای خود بازگرداند. ( ایضاً ص 8 ) .

خلقان . [ خ َ ] ( اِ ) ج ِ خَلق : تا حشر کرد دهر بملکت ضمان از آنک جودت همی بروزی خلقان ضمان کند. مسعودسعد. کوتوال را گفت تا پیاده تمام گمارد از پس خلقانی تا کوشک . ( تاریخ بیهقی ) .
اناس. . . .
جمعیت
ارباب مراحم و اشفاق ؛ مردمان مهربان و مشفق. ( ناظم الاطباء ) .
ابناء جهان
ابناء نوع
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
جناب حافظ
به مهنای این هست . . . . مردمان . انسان ها
خلایق آدمیان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس