مردم لک

پیشنهاد کاربران

لک از ایلات بزرگ قوم لر است لک ها شناسنامه فامیلی مشترک با بقیه ایل های لر یعنی بختیاری و. . . را دارند . لک ها مردمانی لر تبار در لرستان و کرمانشاه و ایلام زندگی می کنند.
جناب آیا پیر عزیز
شما با بی احترامی بنده و گفتار یک سویه قومیتی سعی در اثبات حرف هایی هستید که ساخته ذهن امثال شماست
شما با خطاب کردن کلهر و لک و. . . و ترسیم نقشه لستانات خودتون رو پانلر خطاب نمیکنید حالا که من نه نامی از کرد برده ام نه اعتقادی به کرد بودن قوم کهن لک دارم پانکرد شدم؟
...
[مشاهده متن کامل]

شما از چه منطقی پیروی میکنید چرا هر کاه من از ایل و تبار خودم نام میبرم پانلر منو پانکرد و پانکرد منو پانلر خطاب میکنن؟
چون هر دوی شما قبول دارید که جز دزدیه هویتی هیچ کار دیگری بلد نیستید
اگر قراره هر جغرافیا و هر شهر همینجوری رو هوا یه تقویم داشته باشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه ، در منطقه اصلا استفاده از تقویم شمسی رایج نیست.
امثال شما پان ها
میاید با تبلیغ روی اتش نوروزی قوم لک ، و نسبت دادن اون به قوم کرد توسط گروه های رسانه ای اقیلم کردستان ، تمام روسمات مارو ریش کن میکنید .
وقتی شما یک لک رو به پان کرد نسبت میدی یعنی میون اونا ارتباط میبینی ، کرد ها هم همینطور
همانطور که تمام اقوام به خصوص ایل بزرگ بختیاری زبانش به سمت فارسی کشیده میشه ، لری مینجایی و بالا گریوه ای و کلهری به لکی شباهت داره اینها همه از همجواریه
شما قبلا هم لک رو ایل خطاب کردید درصورتی که بنده از ایل طرهانم ایل لک واژه ای بی معنیه ، ایالات لک یا قوم لک شما میای باز رسومات رو به گونه ای نسبت میدی
پوشش که شبیه نیست اما شما میخواید به گونه ای باز از اون هم جواری استفاده کنید رو پوشش رو یکی حلوه بدید
سربند گلونی با ابعاد حداقل ۳ در ۳ متر در میان قوم لک با طرز بستن متفاوت در هر ایل ، به گونه ای که هر مدل بستن منسوب به یک ایل است ، اما با جاهلیت اقوام غرب الان بزرگترین تولید کنندگان گلونی در غرب کشور کردستان و حتی کردستان عراق هستن
وا با همین شیوه راحت میتونن این پوشش رو به خودشون نسبت بدن
چلسرو هم که گفتید ، ما لک ها یارسان بودیم و شیعه شدیم ، و شرط یاری بود اعتقاد به علی و اولادشه ، همین یاری بودن ما به اندازه کافی دلیل بر جدایی ما هست، تنبور نوازی ریشه در قوم لک داره کمانچه زنی مختص به جغرافیای لک نشینه اما به دلیل سانسور هویتی توسط شما پان ها تنبور به نام کرد و کمانچه به نام لر نواخته میشه
خود ساز چمر متفاته ، چرا باید دو قوم ساز های متفاوتی داشته باشن
مور هم کجا به این گونه هسد هرجا نام از مور بدچرده بشه نام لک به تنهایی در میونه نه قوم دیگری چه شباهتی با این چیزی که شما گفتید داره
حال من دیگر حرفی ندارم
شما اگر غیرت داری و و لک رو لر میدونی منم هم باتو هم عقیده میشم
ولی به شرطی که نگذاری کرمانشاه رو که ۵۰ درصدش لک هستن رو بزرگ ترین شهر کرد نشین معرفی کنن
اگر ما لریم چرا کرمانشاه ۹۸ درصد کر هستن
و اگر لریم چرا کرمانشاه ۹۵ درصد کرد هست
کار شما تنها سانسور هویتیه
وگرنه اگر واقعا لک لر بود عینه پوشش قشقایی که یه عمر پیله کردید بهش پیگیر این میشدید.
و الا بی راهه گویی و بی راهه کشی درست نیست فقط حرف زدن بلدید
قوم لک نه تنها ثبت ملی شده به صورت مستقل بلکه زبان لکی در حال حاضر مانند زبان لری در میان زبان های زنده نچدنیا نام برده میشه به کوریه چشم بی هویتان اصالت دز

به /کرایاپیر/
- - - - -
۱. نکته ای بس نیک فرمودید! فقط مشکل اینجاست که خودتان درباره مقالات دیگر نه تنها آن را رعایت نمیکنید بلکه بدترین تهمت هارا به مردمان کُرد و قشقایی نسبت داده اید!
"رطب خورده منع رطب چون کند؟"
...
[مشاهده متن کامل]

- - - - -
۲. من اصالت قوم لر را زیر پرسش نبردم ولی شما جوری طومار نوشته اید انگار فحش شنیدید!
گفتم سخن شما در این باره تندروانه است!
اگر توانستید ثابت کنید به قوم لر یا هر قوم دیگری توهین کردم تمام دیدگاه هارا خواهم زدود و از این سایت خواهم رفت! اگر کسی لری را گویشی از فارسی میخواند شما بی مقدمه سایت را برایش دوزخ می کردید حالا من نوشتم سخن شما پایه زبان شناسی ندارد که واقعا هم ندارد و چنین گارد میگیرید فقط به خاطر اینکه قبلش داشتید با کاربر لکستانی ستیز میکردید؟
به مقاله /لرها/ در همین سایت مراجعه بکنید تا بفهمید لرستیز نیستم بعد همینجوری روی هوا انگ بزنید!
- - - - -
اما بعد
۱. من روی قوم فارس تعصب ندارم، ولی فرهنگ فارسی چرا.
۲. مراسم سیاوشان به صورت آیین "نخل برداری" میان فارسی زبانان زنده است.
کُتَل بستن هم همینطور، شما که ندیدید چطور قضاوت میکنید که این مراسمات را نداریم؟ در یزد و کرمان هم اینها انجام میشود!
۳. خوبه خودتان میگویید شاهنامه خوانی! نکنه فردوسی مرحوم لرتبار بودند؟ بالای ۵۰درصد آثار حماسی مکتوب ایران به فارسی نو نوشته شده اند از جمله شاهنامه از فردوسی توسی کوش نامه و بهمن نامه از ایرانشاه بن ابوالخیر رازی ( اهل شهر ری بوده اند ) ، فرامرزنامه و بانوگشسپ نامه از نویسنده ای ناشناس در سده ۵هجری، گرشاسپ نامه از اسدی توسی، و سام نامه از خواجوی کرمانی و چندین اثر کوچک و بزرگ دیگری که بسیاری هرگز ویرایش و چاپ هم نشده اند!
همچنین خسرو و شیرین شیرین و فرهاد اسکندرنامه نامه هفت پیکر داستان های دیگری از ایران باستان هستند که بدست شاعران متعددی چون نظامی گنجه ای یا وحشی بافقی نوشته شده اند.
نقالی هم در گذشته هم در امروز با قدرت میان فارسی زبانان انجام میشود، اینکه در مراسم خاکسپاری انجام نمی شود که دلیل نمی شود از یاد برده باشندش!
۴. من به هیچکس حسادت نمیکنم. هرکسی بار فرهنگی خودش را دارد که همه ارزشمند هستند.
- - - - -
درباره واژگانی که نوشتید
۱. طحال در فارسی میانه اسپرز یا سپرز میشده که به همین شکل در ادبیات فارسی و به همین شکل یا برخی جاها " اسبل" در گفتار روزانه برخی لهجه های فارسی کاربرد دارد.
۲. کی گفته ما از واژه پی و یا پیه استفاده نمیکنیم؟ پس چراغ پیه سوز چیست؟ هر یک از پدربزرگ مادربزرگ های ما یکیش را به عنوان عتیقه در گنجه ها دارند؟
دوم اینکه مگر چربی خودش واژه بیگانه است؟!
۳. گُرده در تمام لهجه های ناتهرانی فارسی متداول است.
"گربه گرده برده خورده مرده" نشنیدید؟
۴. میزیدن یا میختن و همچنین مشتق ان به ریخت گمیختن گمیز به این معنی در ادب فارسی و برخی لهجه ها کاربردی هستند. همچنین واژه میغ به معنی ابر از این ریشه گرفته شده، میزیدن بیشتر معنی "باراندن" و "شاراندن" می دهد تا شاشیدن که جداست.
۵. واژه میزدان و شاشدان در فارسی هست کی گفته نیست؟ همچنین داریم زهدان ( رحم ) زرداب دان ( کیسه صفرا ) و. . .
شما فارسی تهرانی که خدازده ترین گویش فارسی است را با لری مقایسه میکنید! آن هم فارسی که به دست یک فرهنگستان عربزده گردانده میشود! یک پیرمرد روستایی انجا می گذاشتند می گفتند برابر بگذار اکنون فارسی ۴۰بار سره تر بود!
- - - - -
درباره آواها، اولا که همه زبان ها با گذر زمان به سادگی میگرایند، شما خودتان واژه "وند" را بیشتر "ون" تلفظ میکنید چون آسوده ترید! ولی ما وند نگهش داشتیم که در پهلوی هم همین بوده ( مانند دروغوند به معنی ناراست یا خداوند یا زیناوند ( مسلح ) ) اتفاقا تا جایی که شنیدم این نکته برای لری برجسته تر است! لری معروف است به اینکه واژگان در آن بسیار کوتاه هستند! ( البته این ایراد زبانی نیست خب راه فرگشتش چنین بوده )
بازهم درباره حروف صدادار سخن شما درست نیست چون شما تنها فارسی سنجه/معیار را می بینید که بی گمان روان ترین و آسان ترین گویش است. بله در گویش تهرانی فارسی ۶واکه دارد ولی در مثلا گویش سیستانی اگر بخوانید میبینید که تا ۱۲واکه هم برایش نوشته اند. و یا بیشتر گویش های فارسی صدای شوآ را دارند ولی تهرانی ندارد. یا ای کشیده که در پهلوی بسیار کاربرد دار بوده در فارسی غربی/ایران کمیاب است ( در لری و کردی هست البته ) ولی در فارسی شرقی بسیار پرکاربرد است. به گونه ای که ایران را اِران یا خودشان تاجیک را تاجِک میگویند ( عربی ای کشیده را ندارد که نشان دهم )
- - - - -
و آخرین نکته، شما حتی گویش/زبان لاری را هم لر کردید! به خاطر اینکه ل و ر دارد؟ شگفت انگیز است!، انگار شما هر زبان "ایرانی جنوب غربی" را که فارسی نباشد لری میدانید!
هیچ شکی نیست که مفهوم لر در گذشته خاص تر بوده و پس تر بار عام گرفته، نمونه شناخته شده اش این سروده از سعدی بزرگ:
"هرچند که هست عالم از خوبان پر
شیرازی و کازرونی و دشتی و لر"
به صراحت از ۴گروه نام می برد که لر از آنها جداست درحالی که امروزه لرها هم در کازرون هم شیراز هم در بوشهر زندگی میکنند و برخی همزبانان تندروی شما همه این سرزمین هارا برای خود می دانند!
- - - - -
در پایان
اگر پاسخگویی من که هیچ ناسزا یا هیچ نژادپرستی یا زیر پرسش بردن اصالتی در آن نبود شمارا آزرد باشد شرمنده هستم ولی بدانید که فقط شما نیستید که فرهنگ نیاکانتان برایتان ارزش دارد!
گفتنی بسیار بیشتر بود ولی زمان تنگ
پیروز باشید!

در پاسخ به کاربر حسین
اول آنکه دخالت در امور دیگران چهره ی منفور شخص را آشکار میسازد. در این صفحه دو همبتار و دوست و برادر کاملا برادرانه در حال انتقاد هستند و من نمی دونم تو این وسط چه میخوای؟
دوم آنکه بنده نگفتم فارسی گویشی از لریست، بلکه گفتم به عنوان کسی که تحقیق های فراوان در حوزه ی زبان لری کرده است، گفتار اینکه فارسی امروزی ریشه در لری دارد، سخن اشتباهی نیست. زبان لری زبان اصیل، غنی و کاملی هست و ساختار کهن آن طی ادوار گذشته دست نخورده باقی مانده اما فارسی امروزی بسیار تحت تأثیر عوامل بیگانه از عربی و ترکی تا انگلیسی قرار گرفته است. ( البته اشتباه برداشت نشود که زبان لری کاملا مصون مانده، نه لری نیز وام واژه دارد اما نسبت به فارسی امروزی بسیار کمتر است ) . خدا می دونه این پیام رو که به فارسی نوشتم چقدر واژه عربی داره اما اگر به لری بنویسم واژگان بیگانه خیلی کم و محدود بودند. به علاوه ی زبان، برخی رسوم و فرهنگ های کهن که اصلا در میان مردم فارس رواج ندارد، همچنان در مردم لر دیده میشود. به خدا قسم اگر یک فارس به مراسم تدفین یک لر حالا از بختیاری تا خرم آباد، بیاد گیج و منگ میشه!!در مراسمات لرهای بختیاری در هنگام مراسم تدفین، اسبی آورده آن را کتل بندی کرده و موها و یال های اسب را میبرند، یا مراسم سیاووشگانه برای وی برگزار میکنند، بر سر مزارش آواز های حماسی، داستان های شاهنامه می خوانند، مراسم پل بری، گاگریو خوانی و. . . برگزار میکنند که البته همه ریشه در عقاید کهن ایرانی و از جمله داستان مرگ سیاوش دارد و اما آیا یک فارس تهرانی یا اصفهانی این کار ها را انجام میدهد؟
...
[مشاهده متن کامل]

کدام فارس جشن عید مردگان را پیش از نوروز انجام میدهد؟
کدام فارس در شب پیش از جشن مهرگان سفره مهرگانی برپاساخته و در محافل بزرگ داستان فریدون در شاهنامه را میخوانند و فال گیری میکنند و ستاره ها را نام میبرند؟
کدام فارس مجلس بزرگ شاهنامه خوانی دارد؟
کدام فارس کلاه خسروی ساسانی بر سر میگذارد؟
کدام فارس آیین سوگواری سَروین که در خصوص قطع شدن سرو کاشمر هست رو برگزار میکنه؟
نه دوست گرامی!هیچ فارسی این سنت های کهن ایرانی را ندارد و مردم لر امروزه میراث دار آنند. زنده باد قوم من!که اصالتت آنقدر زیاد هست که دیگران بر تو رشک می برند.
اگر باز هم قانع نشدی اینک برخی واژگان برخی از واژگان کهن پارسی پهلوی ( پ پ ) که در لری بختیاری ( ل ب ) مانده است
پ پ. اَکاراهستن، اِشکاستن
ل ب. کَهرسن، اشکسن
فارسی. شکستن
پ پ. اِشکیناتن، کاهرنیدن
ل ب. اِشکنادن، اشکندن، کهرنیدن
فارسی:شکاندن
پ پ. مێرَگ، شار
ل ب. مێرگ، شَر
فارسی: شوهر
پ پ. مێزناگ
ل ب. مێزنای
فارسی. حالب
پ پ. دستگ چپ
ل ب. دس چپ
فارسی. طحال
پ پ. پیه
ل ب. پیه
فارسی. چربی
پ پ. مزگ
ل ب. مزگ
فارسی. مغز
پ پ خُۆاردِن
ل ب. خُۆَرتَن
فارسی. خوردن
پ پ. هینیه
ل ب. هنیه
ف. هنوز
پ پ. گوردالگ
ل ب. گردالک
ف. کلیه
پ پ. میستن
ل ب. مستن
ف. ادرار کردن، شاشیدن
پ پ. میستگ
ل ب. مستگ
ف. ادرار، شاش
پ پ. مێزدان
ل ب. مێزدوۆ
ف. مثانه
پ پ. گودَٚشتِن
ل ب. گُدَٚشتِن
ف. گذشتن
و. . .
زبان های لری تشابه بسیار نزدیکی با پارسی پهلوی دارند و در واقع برخی از واژگان کهن پارسی که در لری مانده عملا در فارسی وجود ندارد در واقع فراموش شده است. علاوه بر واژگان، حروف الفبا نیز هست در لری بختیاری ۷حرف ویژه وجود دارد.
1. ذ که ( دٚ ) نیز نگاشته میشود و نامش ذال معجم است. یک واکه ی کهن که در روزگار کهن گستره پهناوری داشت اما اکنون در میان مردم لر محدود شده است. در بسیاری از دست نویس های کهن این قاعده رعایت شده است. این قاعده در واژگانی که مصوت یک واکه مرکب بود نیز صدق می کند، مثل �پیذا� و �هویذا�. لازم به ذکر است که این قاعده در واژگانی همانند �مدوّر�، �صدا�، �قاعده� و . . . رعایت نمی شده است؛ زیرا واژگان عربی هستند. خواجه نصیر طوسی این قاعده را به شکل یک رباعی بیان کرده است:
آنان که به فارسی سخن می رانند در موضع دال ذال را ننشانند
ماقبل وی ار ساکن جز وای بوذ دال است وگرنه ذال معجم خوانند
۲. ۆ یا واو گربه ای یا واو لب غنچه ای. این واکه نیز بسیار کهن و قدیمی است و روزگارانی وسعت بسیاری داشت اما امروزه در لری مانده و در فارسی فراموش شده است. واژگان خواهر، خواب که در فارسی خا خوانده میشوند نیز گواه گوی فراموشی این واکه است.
۳. غّ که واکه ای مابین ک و خ است
4. انیگما، واکه ای کهن و بسیار قدیمی آنقدر قدیمی که گیرشمن، محقق بزرگ گفته هرگاه بر اصالت یک قوم ایرانی شک بردید که آیا آریایی و ایرانی است یا بیگانه به دو نشانه در عموم آنها بنگرید:یک بینی بزرگ و برجسته و دوم گفتن انیگما در گفتارشان. همانا من این دو نشانه را در لرها مخصوصا لرهای بختیاری و کهگیلویه دیدم.
5. هاء میان تهی
6. واو غنه
۷. ( ی ) بی جان
این حروف ویژه پهلوی که همچنان در لری بختیاری مانده، آیا یک فارس که به گویش فارسی سخن میکند با اینها آشنایی دارد؟تازه این یکی از زبان های لری بود یعنی زبان لری بختیاری که خود نیز به چند گویش از جمله میوندی، آستاره، کوهساری و. . مقسوم است و لری زبان های دیگری مانند لیراوی، کهگیلوی، ممسنی، اچمی، کمزاری، فیلی، لکی، ثلاث، مینجایی، بغدادی، شوهانی و. . . دارد و لهجه ها و گویش ها ی دیگر و و. . .
اینها مختصر دلایل بنده بود خواهشمندم که یا با مدرک و دلیل سخن کنید یا حرفی نزنید چون برای خودتان بهتر است

پاسخ به کاربر /کرایاپیر/
۱. فقط جمله آخر! گر بگوییم فارسی نو گویشی از لری است گزافه نگفتیم!
برار جان به نظرم یککککککم داری تعصبناک پیش میریا!
حالا درسته پانفارسا احمقن ولی شمام دیگه تندروی نکن!
در پاسخ به کاربر کر لکستانی
برارکم من واقعا نمی دونم که شما لک تبار هستید یا یک پانکرد تجزیه طلب اما به هر حال برای شما متاسفم زیرا
اگر از مردم گرامی لک باشید به تبار و نژاد پدری خود پشت کرده اید و اگر هم کرد هستید با این روش های کثیف و نامردانه آبروی زاگرس نشینان را میبرید.
...
[مشاهده متن کامل]

به هر حال شما به برخی سنن و آداب اشاره نمودید که مدعی هستید اینها عینا در میان مردم لک است و در میان دیگر ایلات و طوایف لر تبار نیست شما به چلسرو یا چلسرود، مور، تقویم، پوشش، مراسم چمری اشاره کردید و اگر کمی اطلاعات شما بیشتر بود چنین ادعایی نمی کردید. اما پیش از ان، نکته ای بگم و آن اینکه کرمانشاه در ادوار گذشته و در منابع مکتوب تاریخی، اسناد، مدارک و. . . از نواحی لرنشین و جزو ایالت های لرستانات بوده است. امروزه کرد پنداری اکثر طوایف این استان اشتباه محض است زیرا اکثرا دارای تباری لری هستند و این کرد پنداری نیز بر اساس گسترش فرهنگ و زبان است نه تبار و نژاد. در واقع امثال شما بوده که با جدایی لک از لر زمینه را برای یک کرد مبتلا به پانیسم فراهم میکنید تا با گستاخی تمام لک را کرد بداند و این همین بلایی بود که بر سر کلهر های لرتبار آورده اند و اکنون با حقه و نیرنگ رو به بختیاری ها آورده اند اما ما مردم لر بیداریم و هرگز اجازه ی تجزیه ی سرزمین و طوایف خود را به بیگانگان نمی دهیم.
چلسرو یک فال گروهی است که تحت همین نام در میان لک ها رواج دارد البته من همین نوع فال را در میان برخی فیلی ها دیده ام که البته اشعارشان متفاوت بوده.
ما لرهای بختیاری سنت تیگدیاریtigdiari را داریم. تیگ در فرهنگ لغت بختیاری به معنای پیشانی و کنایه از سرنوشت و تقدیر و اقبال و دیاری یعنی آشکار و نمایان کردن که روی هم رفته واژه تیگدیاری یعنی فال زنی و تعیین سرنوشت. از جمله اشتراکات این سنت با چهلسرو لکی نوع برگزاری، محتوای اشعار، کاربرد آن در برخی شب های زمستان و شب یلدا ( البته ما در شب پیش از عید نوروز نیز به عنوان تعیین تقدیر در سال آینده نیز از این فال بهره میبریم ) و اما برخی تفاوت ها آنکه لک ها در ابتدا با نام خدا و پیامبر اسلام و امام علی کار را آغاز می کنند اما در بختیاری گفته میشود
وِ نِۆِ ۆَگَە یَزَتان ( به نام خداوند یزدان )
وِنِۆِ پَتیخشَە فِلُۆمَرس ( به نام پادشاه فرامرز، از اشخاص اساطیری در عقاید بختیاری )
به گمانم که میان لک ها تسبیح متداول باشد اما ما از چهل دانه ی بلوط استفاده میکنیم و تفاوت های ناچیز دیگر. دقیقا همین سنت با همین نوع و نام در میان لرهای جنوبی یعنی لیراوی، کهگیلویه، ممسنی و. . . متداول می باشد که البته متاسفانه متاسفانه در حال فراموشی است و فقط کهنسالان و پیران این نوع سنت را میدانند.
مور لکی. دقیقا با همان عناوین، آداب و شکل برگزاری در بختیاری، ممسنی، لیراوی و کلا لرهای جنوبی می باشد که البته به آن گاگرێۆ و به خوانش آن گاگێرۆ زِۆایی میگویند. این گاگرێۆ ابیات سوزناکی در فراق مردگان می باشد که توسط زنان سروده و در محافل عزاداری درمیان انبوه جمعیت جهت تشدید سوز و غم مجلس خوانده میشود. جالبه ریشه ی مور از مویه است و گاگریو نیز از ریشه ی واژه گِریوَگ پهلوی است که با griv انگلیسی همریشه می باشد. در ضمن در میان بختیاری ها و لرهای شمالی و جنوبی رسم دیگری تحت عنوان بلال خوانی نیز هست که بسیار متشابه به مور لکی است.
چمر لک ها دقیقا با نام سیاووشَگانهَsiavoushagana در میان بختیاری ها برقرار است که البته بیشتر برای جوانان یا مرحومان مجرد برگزار میشود و از جمله تفاوت های آن با چمری لکی، رسوم کتل بندی و پل بری می باشد.
موضوع تقویم یک بحث پیرامون محیطی است. یعنی هر مردم و طایفه ای خواه از هر نژاد در هر نقطه از ایران زمین با توجه به نوع آب و هوا و زمین های زراعی و مسکونی کلا با محیط پیرامون خود که اجین شده اند با توجه به مشاهدات و نشانه های طبیعی و آسمانی نام ماه ها را نهاده و فصول سال را تعیین و تقسیم می کردند. برای مثال در تقویم بختیاری که سال به ۴ فصل مقسوم است هر فصل به دو دوره ی ۴۵ روزه و ۱۰ دوره ی ۹ روزه تقسیم میشود که هریک با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی نامی دارند اما در میان لرهای جنوبی که در جنوب سرزمین ایران و در هوای گرم و شرجی زندگی میکنند یک تقویم متفاوت دارند یا لرهای فیلی که تقویمی تحت عنوان تقویم فیلی دارند. آیا میتوان لرهای بختیاری و کهگیلویه و کلا لرهای جنوبی را لر ندانست و گفت چون برخی رسوم میان آنها تغییراتی دارند، لر نیستند؟
در خصوص زبان نیز بگویم که لری یک زبان یا گویش نیست. بلکه متشکل از چندین زبان، ده ها گویش و ده ها لهجه است که مجموعا مجموعه زبان ها و گویش های زنجیره ای لری را تشکیل می دهند. به عنوان یک زبانشناس و محقق تلاش های فراوانی در زمینه ی زبان های لری و دیگر زبان های وابسته به آن کرده ام و اگر بگویم که حتی فارسی امروزی ریشه در لری فعلی دارد گزافه گویی نکرده ام.
در مورد پوشش نیز سخنی نمی گویم تصاویر گواه گو هستند
عکس شماره ۱:پوشش چوغا ی کامل بختیاری
عکس شماره ۲:پوشش رزمی بختیاری در میادین نبرد
عکس شماره ۳:پوشش مردان لر جنوبی
عکس شماره ۴پوشش مردان لر لک
آیا این شباهت ها اتفاقی است؟
برویی زایار لر

مردم لکمردم لکمردم لکمردم لک
درود فراوان بر شما
اولا اگر چیزی گفتم که به شما بر خورده عذرمیخوام
دوما نگاه من تعصبی نیست
من خیلی ساده بیان کردم اگر لک ها لر هستند چرا در فرهنگ لر چلسرو ، مور ، چمری تقویم لکی ، آتش نوروزی و . . . جای نداره چرا پوشش به این مقدار متفاوت هست چرا ادبیات کهن لکی که سینه به سینه نزد نیاکان ما گشته تا به ما رسیده در اقوام اصیل شما نیست
...
[مشاهده متن کامل]

من هیچ گاه متعصب نبودم اما خیلی ها متعصبند و از مقام و جایگاه خود در راستای افکاری عمل میکنند که خود را خار و خفیف میکنند
لک واژه ای نیست که از سرا ره آمده باشد و در چند سال اخیر بر روی زبان ها نامش جاری شده باشد ، چه بسا ریشه در تاریخ این کهن دیار دارد
من رو شما توجیح کنید منهم تمام حرف های شمارو میپذیرم
ای همه ما حرف زدیم پاسخ هیچ یک از حرف های من را ندادید
چلسرو
مور
چمر
تقویم لکی
چیزی که رایجه نه تنها مختص به شرایط و محیط خاصی هم باشه چرا در ریشه این قوم که شما میگید لر هست نیست
این چه ریشه ای هست که در کنار لکی زبانش چون لحجه و رسوماتش متفاوت است؟
درضمن شما بزرگ ما
چرا ثبت ملی رو قبول ندارید؟
خیلی از منابع هم هست که به صراحت نام لک رو به صورت مستقل برده اند و حتی از نام لکستان حرف زده اند
تاریخ علمیست که با یک منبع و دو منبع نمیتوان آن را به طور یقین گفت
ولی تا ۵۰ سال پیش نامی از لر و کرد در این دیار لک نشین نشنیده بودیم تا به امروز که قدرت رسانه و احزاب تجزیه طلب که با نیرنگ سعی در به خاک و خون کشیدن این هویت ها دارن پیدا شد
اگر ما لریم پس کرمانشاه ۵۰ درصد لر نشینه نه ۹۸ذدرصد کرد نشین
و اگر لک ها کرد هستن لرستان ۶۵ درصد کرد هستن نه لر در صورتی که اعلام میشه ۹۵ درصد لر نشینه
به این میگن ایجاد سردرگمی هایه هویتی که یک قوم رو به فرو پاشی میکشونه
من هرچی بگم شما حرف خودتون رو میزنید و اگر قرار بود حرفی بزنید جواب حرف های قبلیه من رو میدادید نه شاخه به شاخه پریدن
چهارمین نظر تکراریه که میزارم و هنوز یک جواب درست نشنیده م

در پاسخ به کاربر کر لکستانی
دیدگاه شما نسبت به حقایق، متاسفانه یک دیدگاه تعصبی کورکورانه است. از آنجا که هیچ منبعی جهت صحت مطالبی که فرمودید ندارید، دست به مغلطه زدن و بی احترامی زده اید. نام بنده نورعلی مرادی است و با نام بئوار الیما فعالیت میکنم و فقط کافیست نام بنده را در گوگل سرچ کنید تا پژوهش ها و کتاب هایم برایتان آشکار شود. سال های سال است که در سفر، مطالعه و تحقیق هستم و گمانم بیش از سن شما تحقیق کرده ام. هیچ گاه افکار ریسیسم و جدایی طلبی نداشتم و هدفم از نام بردن خطه ی لرستانات این بوده که همه ی مردم این نواحی لر و لرتبار اند و البته ایرانی.
...
[مشاهده متن کامل]

اما میخواهم مدارکی رو کنم که ادعا های شما را کاملا باطل میسازد.
[[زین العابدین شیروانی]] نویسنده کتاب تاریخی [[بستان السیاحه]] در سدهٔ نوزدهم، لک ها به عنوان یکی از ایل های [[لر]] می نامد. {شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، تهران: کتاب خانهٔ سنایی، حدود ۱۹۸۰. }
در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه نویسنده فرهنگ لکی، کرد دانستن لک ها را یک �سوءتفاهم� و ناشی از استفاده واژه [[کرد]] از قدیم در معنی مردمان کوچ نشین ایرانی تبار در سراسر منطقه می داند. {ایزدپناه، ح. فرهنگ لکی، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ده ( مقدمه ) . }

۱ - "'''معین الدین نطنزی'''" مؤلف کتاب ( منتخب التواریخ ) به سال ۸۱۶ هجری لک ها را یکی از طوایف اصلی قوم لر می داند و می نویسد:
چون قوم لر در آن موضع ( مانرود ) بسیار شدند و بعد از آن هر قبیله به جهت علفخواری ( چرای احشام ) رو به موضعی نهادند، بعضی به لقب و بعضی به اسم موضعی که قرار گرفتند نام قبیله بدان مشهور شد، مثل روزبهانی، فضلی، داود عباسی، ایازکی، عبدالمالکی و ابوالعباسی که به نام پدر موسوم اند و سلوزی، جنگروی، لک، هسته، کوشکی، کارند، سنوبدی، الانی، زخوارکی، براوند ( بیرانوند ) ، زنگنه، مانکره ای، رازی، سلگی و جودکی که به اسم مواضع خود مشهورند. {منتخب التواریخ، معین الدین نطنزی، سال 816 هجری}
همان طور که واضح است او لکها و نیز زنگنه ها و بیرانوندها را که لک زبانند، در زمره قوم [[لر]] می داند.

۲ - "'''اسکندر بیک ترکمان'''" مورخ دوران صفویه در جلد اول کتاب مشهور ( عالم آرای عباسی ) لک ها را لر و مناطق لک نشین را جزء لرستان و لرکوچک ذکر می کند، او می نویسد:
مجملآ طوایف لر کوچک که در ولایت خرماباد، خاوه، الشتر، صدمره و هندمین اقامت دارند از قدیم الایام به تشیع فطری و ولای اهل بیت و طیبین و طاهرین موصوفند و مؤلف نزهت القلوب به شرح قصبات و مواضع لر کوچک را به تفصیل مرقوم نساخته آنچه معلوم ذره حقیر گشته ولایت مذکور بر جانب جنوبی عراق ( اراک ) واقع گشته عرض آن یک طرف به ولایت همدان و قلمرو علیشکر متصل و طرف دیگر به الکاء خوزستان پیوسته طول آن از قصبه بروجرد تا بغداد و سایر محال عراق عرب قریب یکصد فرسخ است. { ( عالم آرای عباسی، جلد اول، ص 469 ) }
در این کتاب مناطق اصلی لک نشین یعنی الشتر و خاوه که همان دلفان است از طوایف لر کوچک دانسته شده و با حدودی که برای ولایت لر کوچک مشخص شده یعنی از همدان تا خوزستان و از بروجرد تا بغداد؛ همه مناطق لک نشین جزء [[لر کوچک]] دانسته شده اند.

۳ - '''میرزا محمد حسین مستوفی''' در رساله ( آمار مالی و نظامی ایران در سال ۱۱۲۸ ) در دوره صفویه، قوم لر را ایرانی الاصل دانسته و آنها را مشتمل بر چهار طایفه می داند:فیلی، لک، بختیاری و ممسنی. { ( فرهنگ ایران زمین، جلد 20، ص 406 - 409 ) }
دراین رساله مرکز لرفیلی را [[خرم آباد]] و طایفه [[زند]] را از [[لر]] های [[لک]] دانسته است.

۴ - "'''حمید ایزدپناه'''" ادیب، شاعر و نویسنده لر در کتاب ( فرهنگ لری ) می نویسد:
در لرستان دو گویش لکی در شمال و لری فیلی در جنوب، شرق و غرب تکلم می شود. وی لکی را یکی از گویشهای اصلی قوم لر می داند. او معتقد است که لکی با لری فیلی زمینه های دستور زبانی و واژه های مشترک زیاد دارد و تفاوت آنها تنها آوایی است. به نظر وی زبان لکی، زبان ادبی لری می باشد. {فرهنگ لری، تألیف حمید ایزدپناه}

۵ - "'''ایرج کاظمی'''" ادیب و نویسنده لرستانی که خود از لک زبانان دلفان است در کتاب ( مشاهیر لر ) گویش لکی را یکی از گویشهای مردمان لرزبان معرفی می کند. {کتاب مشاهیر لر، تألیف ایرج کاظمی دلفانی}

۶ - "'''موسوی'''"در کتاب ( سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان ) در تقسیم بندی زبان و گویش لرها می نویسد: لرها به گویش عمده لری، لکی و بختیاری صحبت می کنند. { ( سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان - موسوی ) }

۷ - "'''سکندر امان اللهی'''" نویسنده و انسان شناس بزرگ لر در کتاب ( قوم لر ) می نویسد:
گویش لکی جزو لری است که با گویش های هورامی و کرمانشاهی ( کلهری ) همبستگی زیادی دارد. {قوم لر، سکندر امان اللهی ، انتشارات آگاه تهران}

۸ - "'''رحیمی عثمانوندی'''" در کتاب ( بومیان دره مهرگان ) که بی شک کامل ترین اثر در مورد مردم لک است. رحیمی در کتاب خود می نویسد:
لک ها در فرهنگ و منش های تباری با لر همانند و در تمام وجوه اعتقادی و کنش های فرهنگی و بومی با یکدیگر همسان و همانندند و تنها از حیث گویش تفاوت هایی با هم دارند. { ( بومیان دره مهرگان ) تألیف رحیمی عثمانوندی ، قوم لر، سکندر امان اللهی ، انتشارات آگاه تهران}

۹ - "'''علیمردان عسگری عالم''' "مؤلف کتابهای ( ادبیات شفاهی لر زبانان ) و ( فرهنگ واژگان لری ) که خود از لک های الشتر است لکها را شاخه ای از قوم لر دانسته که پیشتاز عرصه شعر و ادب در غرب کشور هستند. وی واژه های لکی و فیلی را تحت عنوان فرهنگ واژگان لری گردآوری کرده است و قسمت عمده ای از کتاب ادبیات شفاهی لر زبانان را به ادبیات لکی اختصاص داده است.

10 - "'''والتر هینتس''' " مؤلف کتاب شهریاری عیلام ، لرها را ساکنین اولیه ایران زمین می داند و اوج هنر ایران باستان را در برنز لرستان می داند . با توجه به کاسیت بودن مردمان لک و عیلامی بودن آنها ، کورد بودن آنها غیر ممکن می باشد ، او در کتابش می نویسد : به قدرت رسیدن حکومت عیلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود چهار هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.
سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن ایلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر اثر گذار بوده است. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساکنان اولیه دشت خوزستان هستند. والتر هینتس در کتاب شهریاری عیلام ، عیلامیان را نیاکان قوم کهن لر میداند . قسمتی از متن کتاب : {{ تصویر موجود در آجر پخته محافظان داریوش ، که در 500 سال قبل از میلاد کاخ خود را با آن زینت داده بود ، دست کم سه نژاد را به وضوح مشخص کرده است . بعضی از محافظان سفید پوستند که به روشنی منظور از تصویر آنها نشان دادن پارسیان بوده است .
گروه دوم قهوه ای پوست ، که نمایانگر عیلامیان کوه نشین می باشند که امروزه به عنوان لُرها باقی هستند . در شمال شوشن لُرهای فعلی و در شرق و جنوب لر های بختیاری. اکثریت لُرها سیاه مو و قهوه ای پوست اند ، نژادی خشن که به زندگی در کوهستان ها عادت دارد و از دشت نشینان کمی بلندترند .
گروه سوم باید عیلامیان سرزمین پس کرانه باشند . حتی امروز هم افراد تیره پوست ، که به هیچ وجه سیاه پوست نیستند ، اغلب در خوزستان دیده می شوند ، ایشان اغلب خود را عرب می دانند و میان خود به عربی سخن می گویند ، به نظر میرسد که حتی جمعیت عیلام قدیم هم جمعیتی مختلط بوده است و از غیر بومیان تیره پوستی تشکیل می شده است که نژادشان معلوم نیست و از بین النهرین به عیلام نفوذ کرده بودند }}{کتاب شهریاری عیلام، نوشته والترهینتس، انتشارات ماهی}

11 - "'''تیمور بیک یا تیمور لنگ''' "مؤلف کتاب ( منم تیمور جهانگشا ) در کتاب خاطراتش در فصل بیستم درباره سفرش به سرزمین لرستان توضیح می دهد و از مناطق اطراف رودخانه سیمره و ایلام که امروزه سکونتگاه لک ها هستند عبور می کند و مردم این مناطق را لر می نامد. {منم تیمور جهانگشا، مارسل بریون فرانسوی، کتابخانه مستوفی}.
شعری زیبا از استاد لک زبان حمید ایزدپناه ( ساکی )
لکم لک زاده ام لُر هست تبارم نیئم کُرد و لُری هست افتخارم
من آن لک زادۀ شیرن تبارم دفاع ز لُر همیشه هست کارم
نیئم کُرد و همیشه هم نبودم لُری باشد تمام تار و پودم
لُری بی لک نباشد هیچ کامل لکم بی لُر ندارد جای در دل
لُرم ، هست افتخارم لک زبانی زتاریخ کهن دارم نشانی
ز عیلام و ز کاسی و لرستان ز بابا و ز خوشین و پریشان
منم معیار خوب لُریاتی لکم لُر بودن من هست ذاتی
- 12 رستم التواریخ: کل کتاب ۵۴۴ صفحه می باشد که حجم زیادی از آن مربوط به دوره ی زندیه و در برگیرنده ی حوادث دوره ی زندیه تا اوایل حکومت فتحعلی شاه قاجار است.
نویسنده ی کتاب محمدهاشم، متخلص به آصف و ملقب به رستم الحکما و صمصام الدوله‏ متولد حدود ۱۱۴۵ قمرى است… به گفته ی خودش �این رستم التواریخ را از سن چهارده سالگى تا بیست سالگى، به تدریج، مسوده نمودم و در سن هفتاد سالگى، با ملحقات و منضمات، جرح و تعدیل و جمع‏آورى نمودم و نوشتم… تمام شد این کتاب در وسط شهر محرم الحرام سنه ۱۲۱۵�. ( میترا مهرآبادى مصحح کتاب رستم التواریخ: ص ۷ پیش گفتار کتاب رستم التواریخ ) . ‏
در این کتاب حتا یک واژه لک مشاهده نمی شود. در حالی است که نه تنها واژه فیلی و بختیاری در این کتاب فراوان است بلکه نام طوایفی مانند مافی و باجلان … هم دیده می شوند. اما از واژه لک خبری نیست.
ممکن است کسانی راه تعقید را پیموده و اظهار کنند که این کتاب، کتاب معرفی قومیت نیست که بخواهد به نام قومیت هایی مثل لک ( اگر وجود می داشت ) بپردازد در جواب آن ها باید گفت که اتفاقاً در این کتاب، نام بسیاری از اقوام ایرانی مانند ( لر و کرد و ترک و… ) که در جریان به قدرت رسیدن حکومت زندیه نقش داشته اند درج شده و در مورد مناطق زاگرس میانی، با آن که در زمان زندیه نام واژه ی فیلی و بختیاری زیاد گسترش نیافته بود با این حال در این کتاب تاریخی ـ واژه ی فیلی سه بار ( صفحات ۱۰۴، ۳۶۵، ۴۸۱ ) و واژه ی بختیاری شانزده بار ( صفحات ۴، ۴۴، ۶۱، ۱۰۴، ۲۳۳، ۲۵۴، ۲۵۵، ۲۵۶، ۲۶۵، ۳۹۳، ۳۹۴، ۴۲۵، ۴۳۳، ۴۸۲ ) تکرار شده اما از نام واژه لک، خبری نیست. فراوانی نام واژه ی بختیاری نسبت به نام وازه فیلی به این علت است که در رویدادهای به قدرت رسیدن حکومت زندیه، بختیاری ها نقش فعال تری داشته اند. به هر حال نام واژه ی فیلی و بختیاری هست اما از نام واژه ی لک در این کتاب اثری دیده نمی شود. به نظر می آید که در زمان زندیه عبارت لک مرسوم نبوده است.
اینها مختصر منابعی بود که رو کردم لک تا بوده و هست لرتبار بوده و میماند

به جان هم افتادن همسایه ها تاسف برانگیز است ( هرچند که خودم زاگرس نشین نیستم )
در پاسخ به کاربر کر لکستانی
من واقعا از نادانی شما حیرت کرده ام و تاسف میخورم که اشخاصی مثل تو هستند که دگرگونی هویتی شده و به نژاد خود پشت میکنند. دوست عزیز تمام سخن شما از روی توهمات غیر واقعیت است. قوم لر و سرزمینش در درازنای تاریخ یک پهنه ی گسترده در جنوب غربی ایران را شامل می شده و میشود. سرزمین لرستان مختص به استان کنونی نیست بلکه تمامی اراضی لرنشین را مشمول است یعنی از ممسنی، دشتستان، بوشهر، کهگیلویه، بختیاری، غرب اصفهان، اراک تا همدان و هرسین و خانقین و کرکوک و. . . همه اینها سرزمین لرستان را تشکیل میدهد که البته مردمانش با زبان ها و گویش های متفاوتی اما از یک ریشه سخن میگویند و با تنوع بسیار در پوشاک و لباس و برخی از فرهنگ ها، در کل از یک ریشه و از یک نژاد هستند. این سخنی نیست که تازه ایجاد شده منابع تاریخی کهن گواه گوی ادعای بنده هستند. به علاوه من خودم به عنوان یک گردشگر پژوهشگر و زبانشناس بار ها به میان مردم لک مخصوصا به شهرستان های دلفان و هلیلان و شهر های نورآباد و کهره ( توحید جعلی فعلی ) و. . . سفر کرده ام و دوستان زیادی هم در آنجا دارم هیچ لکی خود را نه کرد و نه قوم بلکه لرتبار میپندارد. خواهشمندم با توهمات پوچ و تعصب احمقانه و جو فضای مجازی تاریخ را لکه دار نکنید.
...
[مشاهده متن کامل]

در پاسخ به شما که لک رو ایل خطاب میکنی
شما که فرق تبار و ایل رو نمیدونی پس بی خود میکنید اظهار نظر میکنید.
شما میاید به من ننگ پانکرد بودن میچسبونی ولی خودت یک پان لر بیش نیستی که از فقر هویتی اویزون قومی مثل لک شدی.
...
[مشاهده متن کامل]

زبان لکی با سر شماره ۱۴۳۷به عنوان زبانی مستقل از زبان پان هایی مثل تو و قوم لک با سر شماره۱۳۷۸به عنوان قومی مستقل ثبت ملی شده.
این شما اید که ثبت ملت ایران رو قبول نداری و دست به چپاول هویت لک زدی بعد به من ننگ پانکرد بودن میزنی؟
اخه کدوم لکی به جای چوپی ، مثل توعه لر چوب بازی و دست مال بازی کرده
کدوم لکی به جای شال و سترع، چوخای لری پوشیده
کدوم لکی به جای گلونی ، گیس لری بافته
کدوم لری اسم ادبیات کهنی مثل چلسرو لکی به گوشش خورده
کدوم لری از تقویم لکی پیروی میکنه
تنها بی رگ و ریشه بودن خودتون رو اثبات میکنید با این حرفحاتون
منی که سعی در زنده نگه داشتن هویت خودم دارم توعه پانلر پاپتی باید منو پانکرد خطاب کنی و پانکرد هم منم پانلر چون تنها دارم از هویت خودم حمایت میکنم.
اگه من پانم پس تویی که داری هویتی که هیچ ربطی به لر ها ندارن رو به لر نسبت میدی؟
زنده باد لک ، زنده باد ایران و تمام اقوامش
ننگ بر بی هویتان اصالت دزد وطن فروش

در پاسخ به کر لکستانی یا پانکرد تفرقه انداز
لک=ایلی از ایلات لر
بدرود
لک ها قومی ساکن در زاگرس میانی که در همجواری با دو قوم لر و کرد زندگی میکنند.
|
قوم لک دارای فرهنگی و ادبیات غنی مثل فرهنگ آتش نوروزی ، فرهنگ چمری ، مور لکی، فرهنگ پارچا خونی ، مثلت وتن ، و ادبیات کهن و اصیلی همچون چلسرو و شاهنامه لکی
...
[مشاهده متن کامل]

موسیقی لکی گسترده ترین موسیقی در بین اقوام ایرانی رو داره که از ساز و دهل سرنا تا کمانچه و تنبور که میراث دارانش قوم لک هستن و حتی در روز مرگ آوایی همچون مور و ساز چمری نواخته میشود.
|
مرکزیت این قوم رود سیمره و رشته کوه گرین است
تمامیه شهرستان های اطراف سیمره و گرین تماما لک زبانند و جقرافیای لک نشین یک منطقه مشخصه
مناطق لک نشین با اسم ایالات و طوایف اون نام گذاری شده
مثلا ایل دلفان، طرهان ، سلسه، هلیلان، چمچمال ، بیران و . . .
و مناطقی که با نام طوایف نام گذاری شده نظیره شاهیوند ، آزاد بخت ، کاکاوند ، اولاد قباد ، کوشکی ، ایتوند ، هوزمانوند و. . .
قوم لک تاریخی کهن و مجزا از اقوام همجوارش مثل لر و کرد داره
پوشش مردان این قوم شال و ستره و کلاش و پوشش زنان سرداری و کلنچه و لچک و گلونی است
|
لک ها وطن دوست و وطن پرست ترین قومیت ایرانند
لک ، اصالت ، غیرت ، فرهنگ همه به یک معنا هستن
|
|
زنده باد لک ، زنده باد سرزمینم ایران با تمام اقام بزرگ و عزیزش❤️

در پاسخ به پانکرد کولیوندی
بهتره با پیج های بی بته مانند ریشه ی نداشتت این برنامه رو به گو. ه نکشونی
سنی کولبری یا ترک خ. ر؟
اکثریت لک ها اصالت عربی دارند لک ها دارای نژاد عربی هستند
لک ها عرب هستند
ایلات لک اصالت عربی دارند
ایل سلسله عرب بنی صالح هستند
ایل دلفان نواده سردار عرب ابودلف هستند
ایل بیرانوند عرب حجازی هستند
اما لک برای فرار از اصالت عربی خود خود را به قوم کورد نسبت میدهد
لک ها اصالتا اکثریت عرب هستند ایلات سلسله ، دلفان ، حسنوند ، کولیوند ، یوسفوند ، کاکاوند اینها اصالتا عرب هستند
ایلات سلسله عرب بنی صالح هستند و ایل دلفان نوادگان سردار عرب ابودلف هستند و لک ها برای فرار از اصالت عربی خودشان ، خودشان را کرد یا لر یا قومی ایرانی معرفی میکنند درحالی که عرب تبار هستند
...
[مشاهده متن کامل]

لزگی - لکزی - لکز - لکس - لک - لاک یک قوم باستانی از سکاها هستند .
https://fa. wikipedia. org/wiki/لزگی ها
خطاب به آقای کرد _ که لک را به معنی لکه و ننگی برای بشریت دانسته خواستم بگویم که کرد به معنای چوپان است و شما چوپان زادگان هرگز راه و رسم انسانیت را یاد نخواهید گرفت چون لیاقت شما همین است، #لک
به آرزوی تشکیل استان لکستان .
برای استقلال لکستان بزرگ تا می توانید تلاش کنید
زنده باد لک و لکستان بزرگ
قوم بزرگ لک شامل زیرمجموعه های مثل کرمانج و سورانی و کرد و لر و بختیاری میشود.
ریشه قوم لک به قوم باستانی لیک یا لاک میرسد که لیگ و لاگ هم خوانده میشدند و از قفقاز تا زاگرس مسکن داشتند.
زبان لکی نیز دارای گویش های فراوانی چون کرمانجی و سورانی و کردی و لری و بختیاری است.
...
[مشاهده متن کامل]

قوم لک مادر اقوام زاگرس نشین و قفقاز نشین هست.

لکرج نام طایفه ای مازندرانی ساکن در مازندران است.
لک نام قومی در لرستان و کرمانشاه و ایلام و همدان است.
لک نام قومی در قفقاز هست.
لیک یا لیگ نام قومی باستانی در قفقاز بود.
لک یعنی شجاعت و غیرت
وطن پرست
مهمان نواز
تفریگاه ایران
مجموعه بیستون در منطقه لک نشین قرار دارد
دره شیرز
و
و
و
. . . . . .
به امید تشکیل استان زیبای لکستان ❤❤❤❤
لکها همان بازماندگان کاسیان اند
لک از لر و کرد جداست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)