بیامد یکی پیر مردم فریب
ترا دل پر از بیم کرد و نهیب.
دقیقی.
که این ترک بدساز مردم فریب نبیند همی از فراز و نشیب.
فردوسی.
به شیرین سخن های مردم فریب ربوده نیوشندگان را شکیب.
نظامی.
بدان سیب چهران مردم فریب همی کرد بازی چو مردم به سیب.
نظامی.
برانگیخت آن جادوی ناشکیب بسی جادوئیهای مردم فریب.
نظامی.