مردم دار. [ م َ دُ ] ( نف مرکب ) خوش سلوک. خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک. خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان باشد : مردم دار و خداوند دوست بودی. ( سیاست نامه ). نرگس مست نوازش کن مردم دارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد.
حافظ.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که با مردم بخوشی رفتار کند آنکه با دیگران مماشات و مدارا کند : و مردم دار و خداوند دوست بودی .