مردم اهنج

لغت نامه دهخدا

( مردم آهنج ) مردم آهنج. [ م َدُ هََ ] ( نف مرکب ) مردم کش. پایمال کننده مردمان. ( ناظم الاطباء ). مردگیر. مردکش. مردانداز. ( آنندراج ). مردم آهنگ. مردم خور. مردم خوار. مردم اوبار :
سپه را برآراست خاور خدیو
در اندیشه زان مردم آهنج دیو.
نظامی.
|| ( اِ مرکب ) سلاحی است. رجوع به مردم آهنگ شود.

فرهنگ فارسی

( مردم آهنج ) (صفت و اسم ) ۱- مردم کش مردم انداز . ۲ - مردگیر .

پیشنهاد کاربران

بپرس