مردارخانه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مردارخانه ؛ زندان. ( ناظم الاطباء ) .
- || در بازی نرد آن خانه که مهره در وی ششدر و یاهفت در افتد و نتواند بیرون آید. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مردارخانه شود.
- || در بازی نرد آن خانه که مهره در وی ششدر و یاهفت در افتد و نتواند بیرون آید. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مردارخانه شود.