مرد کار ؛ کاردان. لایق. کاری : مداخل و مخارج آن نواحی به مردان کار و حافظان هشیار سپرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 263 ) .
- || جنگی. مرد جنگ : بفرمود که بر سبیل معاونت پانصد نفر از مردان کار روی بدیشان نهند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
- || جنگی. مرد جنگ : بفرمود که بر سبیل معاونت پانصد نفر از مردان کار روی بدیشان نهند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .