مرد میدان ؛ مبارز. همنبرد. حریف. کنایه از حریف و مقابل. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . هماورد. حریف جنگ :
پیش هفتاد صنف بدعت در
سپه آرای و مرد میدان است.
سوزنی.
به انگیزش از آسمان کم نبود
... [مشاهده متن کامل]
صبا مرد میدان او هم نبود.
نظامی.
چنین که جام می لعل اوست مردافکن
در این زمانه کسی نیست مردمیدانش.
سلمان.
پیش هفتاد صنف بدعت در
سپه آرای و مرد میدان است.
سوزنی.
به انگیزش از آسمان کم نبود
... [مشاهده متن کامل]
صبا مرد میدان او هم نبود.
نظامی.
چنین که جام می لعل اوست مردافکن
در این زمانه کسی نیست مردمیدانش.
سلمان.
از القاب سردار شهید قاسم سلیمانی
مرد میدان: مرد مبارزه
مرد میدان نبود: مرد مبارزه نبود
مرد میدان نبود: مرد مبارزه نبود