مرد حصیری ( به انگلیسی: The Wicker Man ) فیلمی محصول مشترک آلمان و آمریکا در سال ۲۰۰۶ است. این فیلم از روی نسخه فیلمی بریتانیایی با همین نام محصول سال ۱۹۷۳ دوباره سازی شده است.
این فیلم در مورد مردی است که توسط نامه ای مشکوک به منطقه ای به اسم «سامرزایل» کشیده می شود. در آن نامه همسر سابق ادوارد از او خواسته است که به سامرزایل بیاید تا دختر گمشده اش را در نقش یک پلیس بیابد. اهالی سامرزایل به صورت کاملاً مرموز با او رفتار می کنند. ادوارد بعد از اینکه می فهمد پدر دختر گمشده –روان وودوارد - است جدی تر به جمع کردن مدرک می پردازد. در سامرزایل همه چیز زنانه است. هیچ پسربچه ای در آنجا دیده نمی شود. اهالی سامرزایل زندگی زنبور وار دارند و تنها پایبند قوانین ملکه شان هستند. ملکه خودش در آسایش است اما بقیهٔ زنبورها که در داخل یا خارج قلمرو او فعالیت دارند سربازی بیش نیستند. مردها برای زنان سامرزایل فقط وسیله اند. دهکدهٔ مرد ستیز سامرزایل دانش آموزانی مرد ستیز هم پرورش می دهد. عسل، زنبور، ملکه، خواهر سامرزایل، سربازها، مردهای بی مصرف و بی زبان در سامرزایل، عسلی که زنبورها برای به دست آوردنش زحمت می کشند و مرد حصیری. این ها به صورت زنجیر وار به هم متصل اند و قصه را تشکیل می دهند. در سکانس پایانی، تمام معما حل می شود و روحیهٔ خشن و غیر احساسی زنان، همان طور که خواهر رز در گفتگو با ادوارد به آن اشاره کرد، بر مخاطب آشکار می شود. حالا دیگر دست ویلو و روان هم برای ادوارد رو شده و تنها راه چاره، مردن است، چون آنها می خواهند. مردن به دلیل مرد بودن؛ و تنها جرم، دلسوزاندن است. او باور کرده بود و محکوم به مرگ شد. او را بعنوان قربانی در آتش سوزاندند.
... [مشاهده متن کامل]
مرد حصیری از ۱ سپتامبر ۲۰۰۶ در ۲۷۸۴ سالن اکران شد. این فیلم در پایان هفته افتتاحیه ۹٫۶ میلیون دلار فروش کرد و در رده سوم باکس آفیس ایالات متحده قرار گرفت. اکران این فیلم پس از یازده هفته در ۱۶ نوامبر ۲۰۰۶ به پایان رسید و در مجموع ۲۳٫۶ میلیون دلار در ایالات متحده و ۱۵٫۱ میلیون دلار در سایر کشورها فروش کرد و مجموعاً ۳۸٫۸ میلیون دلار در سرتاسر جهان فروخت.
مرد حصیری را می توان یک فیلم در جهت اعتراض به افراط در عمل فمینیست ها دانست. البته که برابری حقوق زن با مرد از این مقوله جدا است اما قضیهٔ تولید مثل که برای ادوارد ( نیکلاس کیج ) در فیلم هم مورد سؤال است بی ربط با موضوع «مرد حصیری» نیست.
این فیلم در مورد مردی است که توسط نامه ای مشکوک به منطقه ای به اسم «سامرزایل» کشیده می شود. در آن نامه همسر سابق ادوارد از او خواسته است که به سامرزایل بیاید تا دختر گمشده اش را در نقش یک پلیس بیابد. اهالی سامرزایل به صورت کاملاً مرموز با او رفتار می کنند. ادوارد بعد از اینکه می فهمد پدر دختر گمشده –روان وودوارد - است جدی تر به جمع کردن مدرک می پردازد. در سامرزایل همه چیز زنانه است. هیچ پسربچه ای در آنجا دیده نمی شود. اهالی سامرزایل زندگی زنبور وار دارند و تنها پایبند قوانین ملکه شان هستند. ملکه خودش در آسایش است اما بقیهٔ زنبورها که در داخل یا خارج قلمرو او فعالیت دارند سربازی بیش نیستند. مردها برای زنان سامرزایل فقط وسیله اند. دهکدهٔ مرد ستیز سامرزایل دانش آموزانی مرد ستیز هم پرورش می دهد. عسل، زنبور، ملکه، خواهر سامرزایل، سربازها، مردهای بی مصرف و بی زبان در سامرزایل، عسلی که زنبورها برای به دست آوردنش زحمت می کشند و مرد حصیری. این ها به صورت زنجیر وار به هم متصل اند و قصه را تشکیل می دهند. در سکانس پایانی، تمام معما حل می شود و روحیهٔ خشن و غیر احساسی زنان، همان طور که خواهر رز در گفتگو با ادوارد به آن اشاره کرد، بر مخاطب آشکار می شود. حالا دیگر دست ویلو و روان هم برای ادوارد رو شده و تنها راه چاره، مردن است، چون آنها می خواهند. مردن به دلیل مرد بودن؛ و تنها جرم، دلسوزاندن است. او باور کرده بود و محکوم به مرگ شد. او را بعنوان قربانی در آتش سوزاندند.
... [مشاهده متن کامل]
مرد حصیری از ۱ سپتامبر ۲۰۰۶ در ۲۷۸۴ سالن اکران شد. این فیلم در پایان هفته افتتاحیه ۹٫۶ میلیون دلار فروش کرد و در رده سوم باکس آفیس ایالات متحده قرار گرفت. اکران این فیلم پس از یازده هفته در ۱۶ نوامبر ۲۰۰۶ به پایان رسید و در مجموع ۲۳٫۶ میلیون دلار در ایالات متحده و ۱۵٫۱ میلیون دلار در سایر کشورها فروش کرد و مجموعاً ۳۸٫۸ میلیون دلار در سرتاسر جهان فروخت.
مرد حصیری را می توان یک فیلم در جهت اعتراض به افراط در عمل فمینیست ها دانست. البته که برابری حقوق زن با مرد از این مقوله جدا است اما قضیهٔ تولید مثل که برای ادوارد ( نیکلاس کیج ) در فیلم هم مورد سؤال است بی ربط با موضوع «مرد حصیری» نیست.