هَمین نخست بگویم که دراینجا از نگاه تاریخی بررسی نشده است، برکه از نگاه ساختاری بررسی شده است.
چِگونه {مَرد} با {مُردَن} پیوَند می یابد؟
دگرگونیِ {اَ/اُ} در کارواژه ها بسیار رخ می دهد. یک نمونه، {بُردَن} است که باید {بَردَن} باشد، هَمآنگونه که در بُنِ کنونیِ آن {بَر} می بینیم.
... [مشاهده متن کامل]
یا برایِ {سپُردَن} نیست چنین داریم که باید {سپَردَن} باشد.
این را نیز برایِ هَمین داریم، {مُردَن/مُرتَن} دگرگون شده یِ {مَردَن/مَرتَن} است.
آشکار است که {مَرد/مَرت} بُنِ گذشته یِ {مَردَن/مَرتَن} است، و ارزشمند است که این یِک {وِیَک=صفت} است.
ما بسیار بُنِ گذشته کارواژگان داریم که {وِِیَک=صفت} هستند، هَمانند {زود} از {زودَن}.
هَمآنگونه که {مُردَن} در گذشته {مُرتَن/مَرتَن} بوده است، پس {مَرد} نیز در گذشته به ریخت {مَرت} بوده است.
بِدرود!
لری بختیاری
پیا:مرد
واژه مرد از مُردن و زن از زایش با توجه به توانایی تولید مثل گرفته شده
واژه مرد
معادل ابجد 244
تعداد حروف 3
تلفظ mard
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mart]
مختصات ( مَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی mard
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
مرد، مردم, مردن
در ریشه شناختی هندو اروپایی که زبان فارسی و سانسکریت جزئی از ان میباشند واژه مرد و مردن و مردم
، از مردن و از بین رفتن مشتق شده، شاید بطور اتفاقی در مقابل زایندگی زن قرار کرفته باشد. این رابطه واژه ای مشترک در ابطه مرد، مردم و مردن بصورت مکرر در زبانهای هندواروپائی، ایران میانه و باستانی و سانسکریت مشترک اند. ریشه هندو اروپائی میر mer - یا مردن بصورت میرتوس mirtos نیز بمعنی مردن امده چنانچه در فارسی باستان مرتیا martiya مرد ودر سانسکریت مرتاو martav مردن میباشد. در زبانهای وابسته مانند انگلیسی مرتال mortal یا مردنی و در روسی mertryvi یا مرده و در پزشگی بیماری ماراسموس marasmus ببمار باندازه ای لاغر و مریض است که به مرده شبیه میباشد
... [مشاهده متن کامل]
گردآوری از ویکشنری و انلاین اتیمولوجی
کجا گفته شده که مرد معنی هم زن و هم مرد میده؟!
باید خدمتتون عرض کنم که اون لغت نامه ای که شما در بالا مشاهده کردید زن ستیزانه ست یعنی مرد رو انسان اصلی میدونه و زن رو که مترادفش انسان ننوشته این بدین معناست که زن رو انسان و شخص نمیدونه!!!!! پس این تفکر و عقیده زن ستیز باید از لغت نامه حذف بشه
شما نیاز نیست نظر بدی
مرد در اصل واژه ای هندی است و قبل از ورود آن به فارسی از واژه مهربان یا آقا استفاده می شده و به هیچ وجه ریشه فارسی نداره
در حیرتم ز چرخ، که آن مرد شیرگیر
با دست روبهان دغل، شد چرا اسیر
ای شاهباز عزٌ و شرف، از چه از سریر
با های و هوی لاشخوران، آمدی به زیر
این آتشی که در دل این مُلک، شعله زد
با نیروی جوان بُد و، با فکر بکر پیر
... [مشاهده متن کامل]
با عزم همچو آهنِ، آن مرد سال بود
با جوی های خون شهیدان سی تیر
با مشت رنجبر بُد و، فریاد کارگر
با ناله های مردم زحمتکش و فقیر
با خشم ملتی که، به چنگال دشمنان
بودند با زبونی، یک قرن و نیم اسیر
با آن که خفته است، به یک خانه، از حلب
با آن که ساخته است، یکی لانه، از حصیر
با مردمی، که آمده از زندگی به تنگ
با ملتی، که گشته است از روزگار سیر
افسوس، شیخ و نظامی و مست و دزد
چاقو کشان حرفه ای و، مفتی اجیر
شعر مرد دکترعلی شریعتی
مردونگی
مرد یعنی مرد بودن مردونگی کردن
فوت کرد. چشم از جهان فرو بست. ( اصطلاح ) به دیار باقی شتافت. ( اصطلاح ) عمرش را به شما داد ( اصطلاح ) در انگلیسی Died
اصطلاحی ست برای انسان دلیر، فداکارو. . . همینطور بخشنده. حتی برای زن بکارمیرود البته اگر دلیل گفتن این کلمه برای زن، شجاعت باشد، میتواندبجای مرد، واژه شیرزن رابرای خانم بکارببرد.
مردّ بمعنی دور کننده
مردّ بلایا یعنی دور کننده بلاها
مرد :
دکتر کزازی در مورد واژه ی مرد می نویسد : ( ( مرد در پهلوی مرت mart ، به معنی انسان است و ویژگی سبکی است . چنان می نماید که نامیدن انسان با نام گونه ی نر از آن هنجاری است ، در زبان های آریانی ( هند و اروپایی ) . در زبان های اروپایی نیز ، نام این هر دو یکی است . در زبان های فرانسویhomme ، اسپانیاییhombre انگلیسیman و آلمانی Man هم نام مرد است و هم نام انسان . مرد ، در ستاک و ریشه ی باستانی اش با " مردن " یکی است و به معنی میرا است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
چه گفت آن سخنگوی مردِ خرد،
که دانا ز گفتار او برخورد:
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 181 )
لغت مرد از ریشه مُردن است . زیرا زایندگی ندارد . مرگ ( مَرت ، مرد ) نیز با مرد هم ریشه است. در اوستا کیومرث را کَیَه مَرتَه می نامند مرته همان مرد است یعنی زنده ای که می میرد. در انگلیسی
مرد به معنی عام کلمه یعنی جنس نر در انسانها، معنی ترکی آن " کیشی " و به عربی " رَجُل " می باشد.
مرد به معنی خاص کلمه یعنی کسی که دارای ویژگیهای مردانگی مانند: شجاعت، گذشت ، فداکاری ، سخاوت ، بلند نظری ، همت ، نوعدوستی و. . . باشد. به اینگونه مرد جوانمرد گفته می شود ؛ معنی ترکی آن " ایگیت " که " ایییت " تلفظ می شود و به عربی " فتی " می باشد.
... [مشاهده متن کامل] انسان نر
طایفه مردها ایل لر ممسنی ساکن در
استان فارس
[ مَ ]؛ کلمه مرد در زبان اوستایی و پارسی از ریشه مردن و هم ریشه با کلماتی همچون مرگ، مار و مرداد، و به معنای نابودکننده می باشد. نام قوم آمارد در مازندران برگرفته از این کلمه می باشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)