مرجیه

لغت نامه دهخدا

( مرجیة ) مرجیة. [ م َ جی ی َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب است به مَرج. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مرج شود. اما العصافیر الاهلیة الجبلیة والمرجیة فکلها مجففة. ( ابن البیطار یادداشت مؤلف ).

مرجیة. [ م ُ جی ی َ ]( اِخ ) مُرجئة. ( از متن اللغة ). رجوع به مرجئه شود.

دانشنامه آزاد فارسی

مُرْجِئِه
(از مصدر اِرجاء، به معنی به تأخیرانداختن و امیددادن) فرقه ای قائل به بی تأثیر بودن عمل در ایمان، پدیدآمده در عهد امویان. این جماعت در اصل در دوره ای که طرفداران امام علی (ع) و طرفداران عثمان در مقابل هم قرار گرفتند و بحث حق یا باطل بودن یکی از طرفین را پیش کشیدند، به وجود آمد. اینان معتقد بودند که حکم دربارۀ علی (ع) و عثمان و طلحه و زبیر را باید به تأخیر انداخت و بی طرف ماند. این فکر توسط حسن بن محمد حنفیه، از نوادگان امام علی (ع) ابراز شد (۷۵ـ۸۱ق) و طرفدارانی یافت هرچند بعدها او خود از این عمل خویش پشیمان شد. اینان به تدریج اصل دیگری را نیز تأسیس کرده و به آن پای بند شدند و آن این که عمل، ارتباطی به ایمان ندارد، برخلاف خوارج که مرتکب کبیره را کافر می دانستند. از این پس گروهی را مرجئه نامیدند که به ایمان زبانی و قلبی اهمیت داده و به عمل اهمیت نمی دادند. این جریان فکری که در قرن ۲ق پدید آمد مبلّغ اباحیگری در میان مسلمانان شد و به همین علت از سوی امامان شیعه مورد طرد و انکار قرار گرفت. افکار و اندیشه های مرجئه، که اهل مدارا و مسامحه بودند و در کار حکومت ها، حتی حکومت های جابر و ظالم، دخالت نمی کردند، با سیاست های بنی امیه همسویی داشت و این امر به حیات آنان در این دوره کمک کرد. پیروان این فرقه با سقوط امویان و روی کارآمدن عباسیان رفته رفته از بین رفتند.

پیشنهاد کاربران

بپرس