مرجومک


معنی انگلیسی:
lentil

لغت نامه دهخدا

مرجومک. [ م َ م َ ] ( اِ ) عدس. ( تحفه حکیم مؤمن ). مرجمک. مرجو. عدس. بلسن. دانچه. نسک. ( یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به مرجو و مرجمک شود. || مرجاموک ؛ یعنی دانه سیاه به میان کافور که آن را سیاه تخمه نیز گویند. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

مرجومک، مرجو، مجو برگرفته از پارسی پهلوی: میشوک.
گفته می شد که از ریشه مَس به چم ( معنی ) ماسیدن، ساییدن ، و خرد کردن گرفته شده و به معنی خرد و کوچک است.
نام مجو با واژه ماش که آن هم یک دانه شبیه به عدس است هم ریشه است.
عدس ( عربی ) =مرجومک ( تورکی ) . . . . عدسی چشم=مرجومک چشم=مردمک چشم ( زیرکانه جیم به دال تبدیل شده است. و معنا شده است. مردم کوچک چشم )

بپرس