مرتکم
لغت نامه دهخدا
مرتکم. [ م ُ ت َ ک ِ ] ( ع ص ) متراکم و مجتمع. ( از متن اللغة ). گرد آینده و بر هم نشیننده. ( آنندراج ). گرد آمده. بر هم نشسته و توده شده. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از ارتکام. رجوع به ارتکام شود.
پیشنهاد کاربران
عماء: ( در زبان عربی ) ابر تنک بی باران ؛ جُلب. صراد. . ( لغتنامه دهخدا )
مرتکم: ( در زبان عربی ) ابر برهم افتاده ؛ رکام. ؛. ( لغتنامه دهخدا )