مرتوم

لغت نامه دهخدا

مرتوم. [ م َ ] ( ع ص ) شکسته و کوفته. رتیم. ( از متن اللغة ). نعت مفعولی است از رَتم . رجوع به رتم شود. || شکسته بینی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). رجوع به معنی قبلی شود.

پیشنهاد کاربران