مرتجع
/mortaje~/
مترادف مرتجع: کهنه پرست، محافظه کار، نوستیز، واپسگرا
متضاد مرتجع: پیشرو، نوگرا
برابر پارسی: کهنه پرست، کهنه پسند، بازگردنده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- باز گردنده بازگشت کننده . ۲- آنکه طرفدار آداب و سنن قدیمی است مقابل متجدد جمع : مرتجعین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] بازگشت کننده.
جدول کلمات
مترادف ها
مرتجع، ادم مرتجع
مرتجع
استبدادی، مرتجع، ارتجاعی، واکشنی
فنری، کشسان، قابل ارتجاع، کش دار، مرتجع، سبک روح
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نمونه بارز امام خمینی میباشد که خواهان برگشت به قوانین 1400 بود . . .
ضدیت با پیشرفت در زندگی رفاه و آسایش و خواهان سختی در زندگی
ضدیت با پیشرفت در زندگی رفاه و آسایش و خواهان سختی در زندگی
سخن امام خمینی اول انقلاب که فرمود
بلی مامرتجع هستیم. !
شما روشن فکرهامیخواهید.
ما به هزاروچهارصدسال قبل برنگردیم. !
مامرتجع هستیم. !
بلی مامرتجع هستیم. !
شما روشن فکرهامیخواهید.
ما به هزاروچهارصدسال قبل برنگردیم. !
مامرتجع هستیم. !
ریتارد - مقاوم دربرابر یادگیری
عقبمونده
ناتوان از جلو رفتن
بازماندگی - مردودی
عقبمونده
ناتوان از جلو رفتن
بازماندگی - مردودی
به کسی می گویند که روش خصمانه ای با ترقی، نویی، و پیشرفت داشته باشد و برای حفظ یا دوباره زنده کردن نظام فرسوده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید
متصلب
شب زده