مربع نشین

لغت نامه دهخدا

مربعنشین. [ م ُ رَب ْ ب َ ن ِ ] ( نف مرکب ) چارزانو نشین ، چرا که طور نشستن امرا و سلاطین است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنکه چهارزانو نشیند. کنایه از مهتر و بزرگ قوم :
به تربیع و تثلیث گوهرفشان
مربعنشین و مثلث نشان.
نظامی.
|| معشوق. نگار. شاهد. ( ناظم الاطباء ).
- شاه مربعنشین ؛ کنایه از کعبه است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
شاه مربعنشین ، تازی رومی خطاب.
خاقانی ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) چار زانو نشیننده . یا شاه مربع نشین . کعبه : خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست شاه مربع نشین تازی رومی خطاب . ( خاقانی )

پیشنهاد کاربران

بپرس