مرب

لغت نامه دهخدا

مرب. [ م َ رَب ب ] ( ع اِ ) محل و جای اقامت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || مجمع. محل. ( اقرب الموارد ).کلوب. ( از متن اللغة ). باشگاه و محل اجتماع مردم. || ( ص ) زمین گیاه ناک. ( منتهی الارب ): ارض کثیرةالنبات ؛ زمین پرگیاه. ( اقرب الموارد ). مرباب. مَرَبَّة. مربوبة. ( متن اللغة ). || مردی که گرد آرد مردم را. ( منتهی الارب ). مردی که جمع کند مردم را. که مردم را در محلی گرد هم آرد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

محل و جای اقامت

پیشنهاد کاربران

بپرس