مرانه
لغت نامه دهخدا
مرانة. [ م َ ن َ ] ( ع اِمص ) نرمی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) نرم شدن و نرم گردیدن با اندکی سختی. ( از منتهی الارب ). در صلابت نرم گشتن : مَرَن َ الشی ُٔ؛ لان فی صلابة. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). مُرون. مرونة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت گردیدن : مرن وجهه علی الامر و یده علی العمل ؛ صلب. ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). مرون. مرونة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || عادت کردن.( تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر چیزی. ( از منتهی الارب ). معتاد شدن و مداومت دادن. ( از اقرب الموارد ). مرون. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
نرم شدن
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
مرنان: مرنان نامی عربی برای زنان به معنای کمان.
مرانه : مرانه درختی است که از آن نیزه می گیرند.