مراقبت کردن
مترادف مراقبت کردن: مواظبت کردن، نگهداری کردن، حفاظت کردن، حراست کردن، نگهبانی دادن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
پاییدن، پاسداری کردن، مواظب بودن، مراقبت کردن، بر کسی نظارت کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن
بستن، نرده کشیدن، اعتصاب کردن، افسار کردن، مراقبت کردن، جلو کسی راه رفتن یا ایستادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پاییدن
نگهبانی / زیر چشم داشتن
�مراقبت کردن� در پارسی به درازنای تاریخ، آرش های گوناگون و تا اندازه ای ناروشن یافته است؛ یکی از آن ها با اندک چشم پوشی، همتراز �نگهبانی� است که کاربرد آن در جمله گاه با دشواری هایی روبروست؛ بجای �مراقبت کردن� در این آرش ویژه، �زیر چشم داشتن� را پیشنهاد می کنم ( در واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. دوم آذر ماه ۱۳۹۴ )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html
�مراقبت کردن� در پارسی به درازنای تاریخ، آرش های گوناگون و تا اندازه ای ناروشن یافته است؛ یکی از آن ها با اندک چشم پوشی، همتراز �نگهبانی� است که کاربرد آن در جمله گاه با دشواری هایی روبروست؛ بجای �مراقبت کردن� در این آرش ویژه، �زیر چشم داشتن� را پیشنهاد می کنم ( در واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. دوم آذر ماه ۱۳۹۴ )
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: سهشداری کردن 🇮🇷
همتای دیگر: نگهبانی کردن
همتای دیگر: نگهبانی کردن
بلند و کوتاه کردن . [ ب ُ ل َ دُ کو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، مواظبت و مراقبت و پرستاری و دلسوزی کردن . ( فرهنگ لغات عامیانه ) ( از فرهنگ فارسی معین ) .
پرستاری کردن