مراقب بودن


معنی انگلیسی:
see, watch

مترادف ها

mind (فعل)
ذکر کردن، مواظبت کردن، ملتفت بودن، بخاطر آوردن، تذکر دادن، اعتناء کردن به، مراقب بودن، یاداوری کردن، تصمیم داشتن

look after (فعل)
مراقب بودن، مواظب بودن، توجه داشتن به

watch out (فعل)
مراقب بودن

فارسی به عربی

عقل ، اِحْتِراسٌ

پیشنهاد کاربران

🇮🇷کار واژه ی برنهاده: پاییدن 🇮🇷
تو کوک کسی رفتن = مراقب کسی بودن ( گویش تهرانی )
هوای کسی را داشتن
. . . . . Take care of
پاییدن و پاسداری

بپرس