مرافد

لغت نامه دهخدا

مرافد. [ م َ ف ِ ]( ع اِ ) ج ِ مرفد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مرفد شود.

مرافد. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) به همدیگر یاری دهنده. ( ناظم الاطباء ). معاون. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). نعت فاعلی است از مرافدة. رجوع به مرافدة شود. || شاة مرافد؛ رفود. گوسپند که زمستان و تابستان شیر دهد. ( از متن اللغة ). رجوع به مرافید شود.

فرهنگ عمید

یاری دهنده به یکدیگر.

پیشنهاد کاربران

بپرس