چون مراغه کند کسی بر خاک
چون بود خاک از او چه دارد باک.
عنصری.
چون خاک یافتی مراغه دانستی کرد. ( تاریخ بیهقی ). ایشان خود بی باک مراغه کردندی. ( چهارمقاله نظامی عروضی ).صبا بر سر سبزه می ریخت سیم
مراغه همی کرد بر گل نسیم.
( از اوبهی ).
گریان به زمین فتاد و بی تاب بر خاک مراغه کرد چون آب.
امیرخسرو.
نظاره کن روانی این شعر بر ورق گوئی مراغه بر گل تر می کند شمال.
امیرخسرو ( از جهانگیری ).
معاشران را بی دور باده مست کندمراغه کردن خوبان به سایه های چنار.
امیرخسرو ( از آنندراج ).