مراعی


معنی انگلیسی:
observer

لغت نامه دهخدا

مراعی. [ م َ ] ( ع اِ ) سبزه زارها که ستوران رادر آن چرانند. ( غیاث اللغات ). ج ِ مَرعی ̍. ( دستورالاخوان ). رجوع به مرعی شود : احوال مراعی و شکارگاهها ببین. ( سیاستنامه از فرهنگ فارسی معین ). که مراعی مساعی و مسارح مناجح عالمیان به قطار امطار این علوم سیراب می گردد. ( تاریخ بیهق ص 4 ). || چرانیده شدگان. || رعایت ها. ( غیاث اللغات ). || در اصطلاح مالیه ، مالیات مرتع. ( فرهنگ فارسی معین ). || مالیاتی که بابت میش ها و بزهای شیرده پرداخته می شود. ( فرهنگ فارسی معین ).

مراعی. [ م ُ ] ( ع ص ) نگهبانی کننده. رعایت کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). حارس. نگهبان. حافظ.( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از مراعات. رجوع به مراعات و مراعاة شود : آواز ناعی به سمع آن شاه مراعی رسید. ( لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین ).
هر دو رکنند راعی دل من
عمران بین مراعی عمار.
خاقانی.
|| بیننده. ناظر. رجوع به مراعاة شود. || دستگیر. مددکار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی اول شود. || چراننده.( غیاث اللغات ). رجوع به مراعات شود.

فرهنگ فارسی

چراگاهها، جمع مرعی
( اسم ) مراعات کننده : ... و آواز ناعی بسمع آن شاه مراعی رسید .
نگهبانی کننده

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مرعی .
(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) مراعات کننده .

فرهنگ عمید

= مرعا
مراعات کننده.

پیشنهاد کاربران

مراعی وضع معامله است که معامله دارای تمام شرایط صحت است و صرفا شخص ثالثی در مال دارای حق است مانند حق مرتهن درمال مرهونه و بیع مال مرهونه قبل از فک رهن
در عقد مراجعی چون مقتضی عقد کامل استو فقط مانعی برای تأثیر آن وجود دارد ؛ و با منتفی شدن مانع ، تأثیر عقد لازم می آید
در اصطلاح حقوقی به معنای منتظر است
در علم حقوق عقدی است که منعقد شده ، اما باید مقدماتی حاصل شود تا آثارش جاری شود. مانند عقد معلق و هبه، حبس، وصیت، وقف به نفع حمل
در حقوق مدنی در معنای منتظر مثلا صحت هر یک از وراث در مشخص نبودن وضعیت حمل مراعی است
مراعی باقی خواهد ماند یعنی حفظ میماند محفوظ میماند
بطور مثال وقف تا قبول کسانی که به آنها وقف شده مراعی باقی خواهد ماند 👨‍⚖

بپرس