مراط

لغت نامه دهخدا

مراط. [ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) تیر بی پر. ( از منتهی الارب ). ما لاریش علیه من السهام. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). یقال : سهم مراط. ( از اقرب الموارد ). تیری که پر بر آن نباشد. امرط. مریط. مُرُط. مارط. ( از متن اللغة ). ج ، مُرُط. ( اقرب الموارد ). || ج ِ مرط. ( اقرب الموارد ). رجوع به معنی قبلی و رجوع به حاشیه مربوط به آن شود. || ج ِ مریط و جج ِامرط است. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معانی قبلی شود.

فرهنگ فارسی

تیر بی پر

پیشنهاد کاربران

بپرس