مراحل فقه شیعی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]

فقه شیعه از آغاز تا کنون، مراحل مختلفی را پشت سر گذرانده و شاهد دگرگونی‏های گوناگون بوده است. در هر مرحله، فقیهان برجسته و ژرف‏نگری در عرصه فقاهت و اجتهاد گام نهاده و بیش از پیشینیان برگستره، ژرفا و غنای فقه افزوده‏اند. در این میان، فقیهانی بیش از دیگران در پیشرفت فقه و گشودن راه‏های نو فرا روی آن، سهیم و صاحب مکتب فقهی بوده‏اند.
فقه‏پژوهان و تاریخ‏نگاران فقه شیعه، هر یک به اعتباری، مراحلی برای آن قائل‏اند.
از این رو، در تعداد مراحل و آغاز و انجام هر مرحله وحدت نظر ندارند. برخی، دوره‏های پیش از شیخ طوسی، از زمان شیخ طوسی تا قرن دهم هجری قمری (مقارن با زمان شهید ثانی)، از زمان شهید ثانی تا یک قرن اخیر و یک قرن اخیر را مراحل چهارگانه فقه شیعه دانسته‏اند. «۱» برخی دیگر، دوره‏های حضور امام معصوم، نخستین قرن پس از غیبت (۲۶۰- ۳۲۹ ه. ق)، دوره متکلّمان، مکتب شیخ طوسی، مکتب شهید اول، فقه دوره صفوی، مکتب وحید بهبهانی و مکتب شیخ انصاری را مراحل هشتگانه فقه شیعه برشمرده‏اند. «۲»
در نگرشی دیگر، برای فقه شیعه، نه مرحله در نظر گرفته شده است که عبارتند از: عصر تفسیر و تبیین یا عصر امامان معصوم علیهم السّلام، عصر محدّثان، عصر آغاز اجتهاد، عصر کمال اجتهاد، عصر تقلید، عصر نهضت مجدّد مجتهدان، عصر پیدایش مذهب اخباریان، عصر جدید استنباط و عصر حاضر. «۳» سرانجام، برخی، مراحل فقه شیعه را شش مرحله یعنی تأسیس، شکوفایی و رشد، استقلال، افراط و تفریط، اعتدال، و کمال دانسته‏اند. «۴»
ویژگی تقسیم‏بندی اخیر در این است که اولا، عصر تشریع (عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) و عصر تفسیر و تبیین (عصر امامان معصوم علیهم السّلام) از مراحل فقه شیعه برشمرده نشده است؛ زیرا بر اساس تعریفی که از فقه ارائه شد، سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و معصومان علیهم السّلام از منابع و ادلّه فقه است. بنابراین، مراد از این فقه، فقه استدلالی و اجتهادی است، نه فقه مأثور و روایی. ثانیا، ملاک این تقسیم‏بندی، طبیعت مواد فقهی و شیوه فقاهت و اجتهاد در هر مرحله است. از این رو، در این جا به تبیین مختصر مراحل ششگانه این تقسیم‏بندی می‏پردازیم:

۱:مرحله تأسیس

این مرحله از اوان قرن چهارم، از زمان ابن بابویه قمی (م ۳۲۹ ه. ق)، آغاز می‏شود و تا نیمه قرن پنجم، در زمان حمزة بن عبد العزیز دیلمی مشهور به سلّار (م ۴۴۸ یا ۴۶۴ ه. ق) ادامه می‏یابد.
در این مرحله، نخستین و مهم‏ترین کتاب‏های روایی فقهی یعنی «کافی» و «من لا یحضره الفقیه» به وسیله ثقة الاسلام کلینی (م ۳۲۸ ه. ق) و شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه.
ق) نگاشته شد. افزون بر این، نخستین گام در توسعه اجتهاد- که نزد امامیّه به معنای اجتهاد در فهم نصوص و تطبیق آن بر موارد و مصادیق است- یعنی اجتهاد در کشف موارد تطبیق و ارجاع فروعی که در نصوص وجود نداشت به اصول بر اساس موازین علمی مبتنی بر قواعد تفاهم عرفی و اصول عقلی منطقی برداشته شد. همچنین اصول و قواعدی که برای استنباط احکام شرعی به کار گرفته می‏شد، از فقه جدا و به صورت نخستین کتاب‏های اصولی شیعه یعنی «التذکرة باصول الفقه»، و «الذریعة الی اصول الشریعة» به وسیله شیخ مفید و سید مرتضی نگاشته شد.
در این مرحله، استنباط از دلالت تطابقی نصوص به دلالت تضمّنی و التزامی ارتقا یافت؛ هر چند در تفریع و تجاوز از مدلول نصوص احتیاط می‏شد. فقه هر چند بر اخبار و روایات تکیه داشت، امّا به خبر واحد عمل نمی‏شد، اجماع از اهتمام بیشتری برخوردار بود و عقل، اندک اندک و با احتیاط کامل، مجال استنباط یافت. در اوائل قرن پنجم، «فقه مقارن» مورد توجّه قرار گرفت و نخستین کتاب‏ها در این زمینه یعنی «الاعلام»، «الانتصار»، و «الناصریات» به وسیله شیخ مفید و سید مرتضی به رشته تحریر در آمد.
در این مرحله- که فقه شیعی همانند کلام شیعی مورد نقد عالمان دیگر مذاهب قرار گرفت و برخی کوشش‏های شیخ مفید و سید مرتضی به پاسخگویی آنان معطوف شد- سه گرایش روایی محض، عقلی و عقلی- نقلی وجود داشت که شیخ مفید و سید مرتضی نمایندگان گرایش به عقل و نقل بودند. این گرایش، پس از سید مرتضی رشد و استحکام یافت و بر مکتب فقهی شیعه سایه افکند.

← فقهای مرحله ی اول :
این مرحله از اواخر نیمه اول قرن پنجم یعنی دو دهه واپسین حیات شیخ طوسی شروع می‏شود و در نیمه قرن هفتم با ظهور محقق حلّی پایان می‏یابد.
در این مرحله، شیخ طوسی از رهگذر توجّه به رفع نقاط ضعف، دفاع متین علمی و پاسخگویی به شبهات، عناصر قوّت و ابداع را به گرایش عقلی- نقلی شیخ مفید و سید مرتضی افزود و آن را در چند زمینه تحول و ارتقا بخشید. نخست، علم اصول را با تدوین کتاب «عدّة الاصول» که سرآمد کتاب‏های اصولی پیش از خود، و تا قرون متمادی محور تدریس بود، ضابطه‏مند کرد. آنگاه با تألیف کتاب‏های رجالی متعدّد، ابزار لازم برای بررسی سند احادیث را فراهم ساخت. این کوشش باعث شد که خبرهای واحد- که حجّیت آن‏ها توسّط سید مرتضی و شیخ مفید مورد انکار واقع شده بود- بر اساس شیوه‏ای علمی پذیرفته و در استنباط احکام به کار گرفته شوند. وی افزون بر فراهم آوردن ابزار استنباط، در کتاب «تهذیب الاحکام» به تطبیق استنباط با این ابزار پرداخت. وی همچنین، مشکل اخبار متعارض را در کتاب «الإستبصار» حل‏کرد و بدین ترتیب، ابزار نظری و تطبیقی فقه اجتهادی را فراهم آورد و در این زمینه نسبت به مرحله سابق گامی بلند برداشت.
دیگر کار مهم شیخ طوسی، پرداختن به فقه تفریعی و گسترش فروع فقهی بود. وی با تألیف کتاب ارزشمند «المبسوط» توانایی فقه شیعه را در پاسخگویی به نیازهای فقهی عصر بر اساس اجتهاد مبتنی بر نصّ ثابت کرد؛ بدون این که در وادی قیاس و استحسان فرو غلتد. از آن جا که این حرکت در حال مسابقه و مقابله با فقه حاکم و دولتی یعنی فقه تفریعی اهل سنّت بود، تا اندازه‏ای از آن تأثیر پذیرفت.
انتقال از فضای فقه حاکم و دولتی به فضای استقلال و رهایی از تأثیرات آن، برای فقه شیعه، دست کم دو قرن به طول انجامید و در تألیفات محقق حلّی و فقیهان پس از او متجلی شد. همچنین، اثبات پیشگامی فقه شیعه می‏طلبید که شیخ طوسی افزون بر گسترش فقه تفریعی، به فقه مقارن (فقه تطبیقی) نیز بپردازد. وی با نگاشتن کتاب «الخلاف»، عظمت و ویژگی‏های فقه شیعی را نسبت به فقه سایر مذاهب به رغم دوری گزیدن از رأی و قیاس نشان داد و در این زمینه نیز برای خود جایگاهی بلند احراز کرد.
شیخ طوسی به پژوهش‏های قرآنی و استفاده از آن‏ها در فقه نیز اهتمام ورزید. تفسیر وی یعنی «التبیان» که بی‏گمان عامل مهمی در رنگ گرفتن هر چه بیشتر فقه شیعی از قرآن داشت، نشانگر اهتمام بلیغ این فقیه برجسته به قرآن کریم است. تلاش شیخ طوسی در بهره بردن فقه شیعی از قرآن کریم، یک قرن بعد در کتاب ارزشمند «فقه القرآن» نگاشته قطب الدین راوندی به ثمر نشست؛ کتابی که به رغم غنی شدن مکتب فقهی شیعه با میراث فقهی قرآن در طول ده قرن کوشش مستمر فقیهان، هنوز هم زنده و ممتاز است.

← فقهای مرحله ی دوم:
...

پیشنهاد کاربران

بپرس