مراجع

/marAje~/

مترادف مراجع: مرجع ها، منبع ها، ماخذ، ماخذها، آیت اله ها، حضرات عظام

برابر پارسی: بازیابه ها، بنمایگان، بن مایه ها

معنی انگلیسی:
case, client

لغت نامه دهخدا

مراجع. [ م َ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مرجع. ( منتهی الارب ). رجوع به مَرجَع شود.

مراجع. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) زن که به موت شوی به خانه پدر و مادر خود بازگردد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). در اقرب الموارد بدین معنی «راجع» و در متن اللغة راجع و مُرجِع آمده است. || رجوع کننده. مراجعه کننده. ج ، مراجعین ، مراجعان. کسی که از پی کاری آمده است. || مراجعت کننده. بازگردنده. ج ، مراجعین ، مراجعان.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- زنیکه پس از مرگ شوهر بخان. اقوام خویش بازگردد . ۲- مراجعه کننده رجوع کننده جمع : مراجعین .

فرهنگ معین

(مُ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) در تداول فارسی به معنای مراجعه کننده ، رجوع کننده . ج . مراجعین .
(مَ جِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مرجع . ، ~ تقلید مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند. ، ~ قانون منابعی که قوانین از آن ها اقتباس و استنباط شده است . ، ~قانونی مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعة افراد به منظور تنظیم روابط افراد با هم

فرهنگ عمید

= مرجع
رجوع کننده.

فرهنگستان زبان و ادب

{bibliography , references} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] سیاهه ای از کتاب ها و مقالات و سایر منابع که در نوشته ای مورد استناد قرار می گیرند متـ . مآخذ

پیشنهاد کاربران

واژه مراجع
معادل ابجد 314
تعداد حروف 5
تلفظ marāje'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ مرجع]
مختصات ( مَ جِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی marAje'
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

سازمانها ، ارگان ها
Reference مرجع , جا یا منبع ارجاع است
اما مراجع در روانشناسی client و cause
مکان ها - حوزه ها
مراجع را نمیدونم ولی مراجع کننده فک کنم میشه دنبال کننده
client
reference

بپرس