مرئوس
/mar~us/
مترادف مرئوس: دون پایه، کارمند، زیردست، مادون
متضاد مرئوس: رئیس
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
رعیت
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
تابع، مادون، مرئوس، پایینی
فرعی، تابع، وابسته، مادون، فرمانبردار، مطیع، مرئوس
پیشنهاد کاربران
مرئوس : زیردست، کسی که زیر دست رئیس کار می کند. کارمند - تابع .
این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن اینهاست: اَپَرمانیک Aparmanik ( پهلوى: مرئوس، ریاستى، وزارتى ) ، سُداریک Sodarik ( پهلوى: مرئوس ، تحت ریاست ) ، پُدیک Podik ( پهلوى: پَدیک/بَذیک : مرئوس ، مرید ) ، سروندیک Sarvandik ( پیشنهادى - پهلوى: سروند ( رئیس ) + ایکik
... [مشاهده متن کامل]
( صفت مفعولى/نسبى ساز ) : مرئوس ، مورد ریاست )
... [مشاهده متن کامل]
( صفت مفعولى/نسبى ساز ) : مرئوس ، مورد ریاست )