مذق
لغت نامه دهخدا
مذق. [ م َ ذِ ] ( ع ص ) مذیق. شیر به آب آمیخته. ( مهذب الاسماء ). شیر یا شرابی که باآب مخلوط کرده اند. ممذوق. مذیق. ( از متن اللغة ) ( ازاقرب الموارد ): «جاوا بمذق هل رأیت الذئب قط». || رجل مذق ؛ ملول. ( المنجد ) ( از متن اللغة ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید