مذعور

لغت نامه دهخدا

مذعور. [ م َ ] ( ع ص ) ترسانیده شده. ( منتهی الارب ). ذاعر. منذعر. ( متن اللغة ). مرعوب. ترسیده. هراسیده. ترسان. ( یادداشت مؤلف ). || مشمئز. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

فنهضت مذعورة متلهفة
منفلوطی، صفوة المولفات الکاملة العبرات الفضیلة، ص٩٢