مذبذب

/mozabzab/

مترادف مذبذب: دودل، متزلزل، متردد، مردد، پرشک، دمدمی مزاج، نامصمم

متضاد مذبذب: مصمم

معنی انگلیسی:
equivocal, hesitant

لغت نامه دهخدا

مذبذب. [ م ُ ذَ ذَ / ذِ ] ( ع ص ) رجل مذبذب ؛ مرد دودله. ( منتهی الارب ). متردد بین امرین. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ).یا آنکه بین اختیار صحبت دو تن متردد باشد و نتواندبر یکی از آن دو قرار گیرد. ( از متن اللغة ). متردد بین اقدام و احجام. ( از اقرب الموارد ). متردد. ( غیاث اللغات ). کسی که در میان کردن و نکردن کاری دودل باشد. فی القرآن : مذبذبین بین ذلک ، لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء. ( از اقرب الموارد ). متحیر. دودل. دودله. ( یادداشت مؤلف ). || بر یک حال و یک جا قرار نگرفته . ( غیاث اللغات ). چیزی آونگان و جنبان. ( آنندراج ). || در حیرت انداخته. به شک افتاده. ( فرهنگ فارسی معین ). || دورو. منافق. ( یادداشت مؤلف ). دوبهم زن. سخن چین. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

کسی که میان دوامرمترددودودل باشد ، سخن چین و دورو
( اسم ) ۱- کسی که درمیان کردن و نکردن کاری دودل باشد مردد . ۲- دوبهم زن سخن چین جمع : مذبذبین . توضیح تلفظ این کلمه بصورت مذبذب غلط مشهور است .
مرد دو دله

فرهنگ معین

(مُ ذَ ذَ ) [ ع . ] (اِمف . ) در تردید و شک افتاده .
(مُ ذَ ذِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مردُد، دو دل .

فرهنگ عمید

متردد، دودل.

پیشنهاد کاربران

سرگشتگان
متزلزل معنای بهتری میتواند باشد برای مذبذبی که ما در محاوره به کار میبریم، چون فرد مردد ممکن است فقط در یک موضوع تردید کند اما فرد مذبذب با کوچکترین استدلالها دائما در حال تغییر عقیده است
متزلزل معنای بهتریست برای مذبذب، چون فرد مردد ممکن است فقط در یک موضوع تردید کند اما مذبذب باکوچکترین استدلالها دائماً در تغییر است
در کل به صفت هر آنی است که در میان دوسوی آرام نگیرد و پیوسته در رفت و آمد باشد ،
کسی که بدلیل سوءظن بیجا ( که در
سوره مبارک حجرات نیزاکثراینگونگه
سوءظنها معصیت است ) ، دچار توهم
وکیلی ناشی اش قرارمیگیرد . ک
والسلام .
که کلمه مذبذب اسم مفعول از ماده ذبذب است و در اصل به معنی صدای مخصوصی که به هنگام حرکت دادن یک شیی آویزان بر اثر برخورد با امواج هوا بگوش میرسد و سپس به اشیاء متحرک و اشخاص سرگردان و متحیر و فاقد برنامه مذبذب گفته شده است .
در کتاب " سیر حکمت در اروپا"ی مرحوم محمد علی فروغی در فصل ششم، فلسفه فلوطین، می خوانیم: عالم جسمانی" مذبذب" بین وجود و عدم است. با توجه به متون قبلی و بعدی، واژه "مذبذب" را می توان به معنای " در تغییر و تبدیل " دانست.
آونگان
آمیخته واژه ی �دودل� که در بالا از آن یاد شده نیز از دید من با اندکی چشم پوشی درست است؛ ولی آرشِ واژه ی از ریشه عربی �مذبذب� فراتر از آن است. در واژه ی �دودل�با جنبانیدن های پیوسته چون آونگ ساعت های کهنه سر و کار نداریم.
...
[مشاهده متن کامل]

�. . . به گمانم چنان آدمی با سرشتی آونگان یا بهتر است بگویم: �مذبذب� به کار رهبری ( از هرگونه و در هر سطح آن! ) نمی خورد. � برگرفته از یادداشت �اگر جای �بشّار اسد� بودم . . . � ب. الف. بزرگمهر ١٦ شهریور ماه ١٣٩١
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/09/blog - post_7. html

بپرس