مذال
لغت نامه دهخدا
مذال. [ م ُ ] ( ع ص ) دامن فروهشته. ( از المعجم ). نعت مفعولی است از اذالة. رجوع به اذالة شود. || در اصطلاح عروض ، در بحر بسیط و کامل و متدارک افزودن حرفی باشد بر وتد آخر بیت چنانکه متفاعلن را متفاعلان و مستفعلن رامستفعلان و فاعلن را فاعلان گویند، و آن جزو را مذال گویند. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم شود.
مذأل. [ م ِ ءَ ] ( ع ص ) خفیف سریع. ( لسان العرب ) ( متن اللغة ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (ادبی ) در عروض، ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید