مذابه

لغت نامه دهخدا

( مذابة ) مذابة. [ م ُ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث مذاب. رجوع به مذاب شود: مواد مذابه.

مذابة. [ ] ( ع اِ ) بوته. بوتقه. بودقه.بوطقه. بوطق. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به بوته شود.

مذأبة.[ م َ ءَ ب َ ] ( ع ص ) ارض مذأبة؛ زمین گرگ ناک. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). زمینی بسیارگرگ. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مذاب : مواد مذابه آتشفشانی .
زمین گرگ ناک

پیشنهاد کاربران

بپرس