مدیریت کردن


معنی انگلیسی:
administer, conduct

واژه نامه بختیاریکا

چارنیدِن

پیشنهاد کاربران

دَبِّرْدَن [دبر و ـدن]: مورد مدیریت شدن قرار دادن ؛ مثلا:
* 🗝️ رئیس شرکت با مهارت بالا توانست بحران مالی را مدیریت کند. 🔮 رئیس شرکت توانست ماهِرانِه بحران مالی را بِدَبِّرَد.
منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/مدیریت_کردن
گناردن
گردانشگری
manage
به معنای مدیریت کردن
مثال
I can manage the time
من میتوانم زمان را مدیریت کنم

بپرس