مدیحت. [ م َ ح َ ] ( ع اِمص ) مدیحة. مدیحه. مدح. مدیح. ستایش. رجوع به مدیحه شود : زآنکه فکر من از مدیحت اونهر جاری و بحر مسجور است.مسعودسعد.مدیحة. [ م َ ح َ ] ( ع اِمص ، اِ ) مدیح. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مدیحت و مدیحه شود.