مدی

/medi/

معنی انگلیسی:
marked with the vowel

لغت نامه دهخدا

مدی. [ م َ ] ( فعل نهی ) مده. ( لغت فرس اسدی ). صورتی است از مدهی ، فعل نهی از مصدر دادن :
آن چه با رنج یافتیش و به ذل
تو به آسانی از گزافه مدیش.
رودکی ( لغت فرس ).

مدی. [ م َ دا ] ( ع اِ ) پایان چیزی. نهایت چیزی. ( منتهی الارب ). پایان کار. ( دستورالاخوان ). غایت. ( مهذب الاسماء ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). منتهی. ( متن اللغة ). انتها. ( ناظم الاطباء ).به صورت یا به معنی غایت و نهایت. ( غیاث اللغات ).
- مدی الاجل ؛ منتهای اجل. ( از متن اللغة ).
- مدی الایام ؛ همه وقت و در هرزمان. ( ناظم الاطباء ).
- مدی البصر ؛ منتهای نگاه. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). تا آنجا که چشم کار می کند. ( ناظم الاطباء ).
- مدی الحیات ؛ غایت زندگی. ( از اقرب الموارد ).
|| مسافت. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). دوری. فاصله. ( ناظم الاطباء ). || چغزلاوه. ( منتهی الارب ). عرمص. ( اقرب الموارد ). عرمص و جل وزغ که بر آب پدیدآید. ( از متن اللغة ). || نشانگاه و نشانه تیراندازی. || یک نوع درختی. ( ناظم الاطباء ).

مدی. [ م ُدْی ْ ] ( ع اِ ) پیمانه ای است مر شامیان را و مصریان را، و آن غیر از مُدّ است. ج ، امداء. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). برابر با نوزده صاع است. ( از اقرب الموارد ). برای توضیح بیشتر رجوع به معجم متن اللغة شود.

مدی. [ م ُ ] ( ص نسبی ) اهل مد. مدیست. مدپرست. رجوع به مدیست شود.

مدی. [ م َ / م ُ / م ِ دا ] ( ع اِ ) ج ِ مدیة. رجوع به مَدیَة. مُدیَة. مِدیَة شود.

مدی. [ م َ دی ی ] ( ع ص ،اِ ) آبی که از حوض روان گردد و پلید شود. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || حوض که گرداگرد آن سنگ نگرفته باشند. ( منتهی الارب ). حوضی که پیرامونش سنگ نصب نشده باشد. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || آبراهه چاه. ( منتهی الارب ). جدول و آب رو کوچکی که آبی که بر لب چاه می ریزددر آن جاری می شود. ( از اقرب الموارد ). ج ، اَمدیَة.

مدی ٔ. [ م ُ دِءْ ] ( ع ص ) بیمار. علیل. دردمند. || بیمارکننده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

(فعل ) دوم شخص مفرد نهی از دادن مده : آنچه با رنج یافتیش و به ذل تو باسانی از گزافه مدی . ( رودکی فرنظا. )
بیمار

دانشنامه عمومی

مدی (شهرستان قره سو). مدی ( به لاتین: Mady ) یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان قره سو ( قرقیزستان ) واقع شده است. [ ۱] مدی ۲٬۲۷۳ نفر جمعیت دارد و ۱٬۰۰۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس مدی (شهرستان قره سو)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

mede (اسم)
مدی، اهل کشور ماد

پیشنهاد کاربران

آب شهوت نفس است که با نفس جنس مخالف شهوت رانی کرده است ( نفس مرد با نفس زن جنب شده باشند یا در هم فرو رفته باشند که در محل رحم زن در هم فرو میروندودست در دست هم قفل میکنند تا گرمای شدید ونابود کننده شهوت
...
[مشاهده متن کامل]
جن را چه در زن وچه در مرد سرد کنند تا زمینه فرورفتن نطفه در تخمک فراهم شود. تا این مراحل چند گانه انجام نشود زن بار دار نمیشود. نفس انسان بصورت زن است موجودی است مستقل از روح انسان وجن یا همان همزادانسان. که دارای شعور وعقل ونطق بیان است. در قدیم به نام اله شناخته میشد چون بخاطر زیبایی بسیار زیادش هم مورد پرستش جن انسان واقع میشود وهم مورد پرستش خود انسان که همان روح است واقع میشود. جن در زن مرد بصورت مرد است ونفس در زن ومرد بصورت زن است. نفس انسان پاک باشد اله ناپاک باشد واهل زنا وشراب وقمار و. . . عفریت میشود. جن انسان پاک باشد میشودپهلوان مثل هرکول . . . . وناپاک باشد میشودخدا ونمرود وابلیس وفرعون و. . . انسانش اهل زنا وفسق وفجور وخصوصا قتل وغارت و. . . . . . . . . . . . . . در صورت تمایل برای تکمیل نوشته ها با بنده تماس بگیرید. آنچه نوشتم دیده ها وشنیده ای درون وجود خودم است. علی ایمنی.

واژه مدی در گویش بختیاری به معنای دنبال چیزی گشتن که آن را گم کرده باشند

بپرس