مدوری

لغت نامه دهخدا

مدوری. [ م ُ دَوْوَ ] ( حامص ) گردی. تدویر. ( فرهنگ فارسی معین ). مدوربودن : رکن ها درمالیده است تا به مدوری مایل است. ( سفرنامه ناصرخسرو از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

گردی تدویر : و رکنها درمالیده است تا به مدوری مایل است .

پیشنهاد کاربران

بپرس