مدود

لغت نامه دهخدا

مدود.[ م ِدْ وَ ] ( ع اِ ) مباشر. پیشکار. ( ناظم الاطباء ).

مدود. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مَدّ. رجوع به مَدّ شود.

مدود. [ م َ ] ( ع ص ) طعام کرم افتاده. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). مُدَوَّد. ( از متن اللغة ).

مدود. [ م ُ دَوْ وَ ] ( ع ص ) کرمو. کرم زده. ( یادداشت مؤلف ).طعام کرم ناک. ( آنندراج ). طعام که کرم در آن پیدا شده است. مَدود. ( از متن اللغة ). رجوع به مدودة شود.

مدود. [ م ُ دَوْ وِ ] ( ع ص ) طعام کرم افتاده. ( ناظم الاطباء ). کرمو.کرم زده. ( یادداشت مؤلف ). || کودکی که بربانوج نشسته در هوا آمد و رفت کند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کرمو

دانشنامه عمومی

مدود ( به لاتین: Madud ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی مایمی واقع شده است. [ ۱]
عکس مدود
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس