مُدَ هوش خیلیها که هر کلمه عربی را پارسی میدانند!
جن زده/دیوانه
mad در انگلیسی در مواقع در زبان اریایی/ایرانی ریشه دارد/
سَف
شگفت زده ، متحیر
سرگشته ، متعجب
"بررسیِ واژگانِ مَست، مَد، مَدهوش، مَدینیتَن ( پارسیِ میانه ) ، مَستَن، مَدانیدن ( =مَداندن ) و . . . ":
" مَد" در زبانِ اوستایی به چمهایِ
1 - مَست شدن، خود را مست کردن
2 - خوش گذرانی و عیش کردن، خوشی/ لذت بردن از ( چیزی ) ، کیف کردن/خوش آمدن، هوآسودن
... [مشاهده متن کامل]
بوده است.
( برای دیدنِ نمونه ها، "نیرنگستان:N. 30" و" ویسپرد: Vr. 8. 1 " را ببینید؛ یا برای نمونه در یَشتِ اوستا Yt. 10. 14 و Yt. 10. 19 جایی که سخن از لذت و خوشی بردن از گیاهِ هوم ( haomahe ) به میان آمد، این واژه بکار آمده است. )
کُنونه یِ ( =زمانِ حالِ ساده یِ ) " مَد" در زبانِ اوستایی " مَدَ، مَدَیَ " بوده است و صفتِ مفعولیِ آن " مَستَ : masta" بوده است.
( نکته: صفتهای مفعولیِ کارواژه هایی که از زبانِ اوستایی به " تَ :ta " می انجامیدند، درزبانِ پارسیِ میانه به ریختِ " ت:t" آمده اند؛یعنی "مست". )
در زبانِ پارسیِ میانه از ریشه یِ " مَد" ، کارواژه یِ " مَدینیتَن" ساخته شد که سببیِ ( Kausativ ) کارواژه یِ " مَستَن" می باشد.
تکواژهایِ " مَدینیتَن": ( مَد. ین. یتَن )
1 - مَد: که در بالا به آن پرداخته شد.
2 - ین: نشانه یِ سببی در زبانِ پارسیِ میانه بوده است که این نشانه در پارسیِ کُنونی به ریختِ " - آن" در آمده است ( بمانندِ خوردَن/خوراندن ) .
3 - یتَن: که نشانه یِ مصدری است.
پس اگر ما بخواهیم کارواژه یِ "مَدینیتَن" را در پارسیِ کُنونی بکار گیریم، کارواژه یِ " مَدانیدن / مدانیتَن/مداندن" را خواهیم داشت که به چمِ " مایه یِ مستی شدن، مست کردن" می باشد.
نکته 1: در واژه یِ " مَدهوش"، تکواژِ نخست یعنی " مَد"، همان چیزی است که در بالا آزگفته شد ( =بیان شد ) .
نکته2 : مَد در اوستایی به چمِ دیگری نیز آمده است که با گفته هایِ ما در بالا پیوندی ندارد.
پیشنهاد:
اکنون که دریافتیم، بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " مَستَن"، " مَد" بوده است و از سویِ دیگر نیز دانستیم که سببیِ کارواژه یِ " مَستَن"، " مدانیدن/مداندن" است، پس شایسته است که آنها را در زبانِ پارسی بکار بگیریم و تنها از واژه یِ " مَست/مسته" بهره گیری نکنیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
( از دوستان خواهشمندم کارواژه هایِ زیر را نیز به تارنمایِ ویکی پدیا " فعل در زبان پارسی میانه" بیافزایند:
1 - " مَستَن" با بُنِ کُنونیِ " مَد"
2 - "مَدینیتَن" با بُن کنونیِ " مَدین" در زبانِ پارسیِ میانه ( "مدانیدن" با بُن کنونیِ " مدان" در زبانِ پارسیِ کُنونی )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت:
ستونِ 1113 از نبیگِ "فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"
فس
سف
پیشنهاد من این هس که شما واژه سازی رو درست کنید تا چهارتا کلمه رو بتونه سر هم کنه
هپروتی، مشنگ، گیج، خالی بند ناشی، مفت باز
مدهوش معنی مست بودن رو هم میده
______________________________
مثال:
بوی غذای تو منو مدهوش می کنه
یعنی بوی غذای تو منو یه جور مست می کنه
______________________________
خب. . . . در کل میشه گفت یه جورایی آدم بخشی از هوش و حواسش رو برای مدتی کوتاه از میده یا بهتره بگم کلا حواسش به یه چیز دیگه کلا پرت میشه
... [مشاهده متن کامل]
امیدوارم براتون مفید بوده باشه😁
حیران
مدهوش : جذ. : ( دهـش ) | ( مفع. مِنْ دَهِشَ ) . "وَقَفَ مَدْهُوشًا": دَهِشًا، مُتَحَیِّرًا.
صیغة الجمع: ون، ـات
با احترام به نظر دوستان در دهها منبع معتبر جستجو کردم، مدهوش از کلمه دهش گرفته شده و عربیه.
... [مشاهده متن کامل]
کلمه دهشت به معنی حیران و متعجب از همین دهش هست.
ما در عربی از کلمه مدهوش و هم دهشة و دهش استفاده می کنیم.
بی حال
مبهوت
مدهوش و متحیر
بی هوش . از خویش بی خود شدن
بیهال
بی خود؛شگفت انگیز؛بی حال؛غش کرده❤️
بیهوش
بی هوش
متحیر و حیران
عاشق و شیفته و سرگردان
به نظر من واژه ی مدهوش از دهشتِ عربی آمده و در زبان فارسی به اشتباه ، مشتق از هوشش دانسته اند.
واژه های دیگر پارسی " سترت ، هاژی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
بیهوش بیحال
عاشق و شیفته
واژه متهوش یا مدهوش ( هوش ) واژه ایی صد در صد پارسی است که درستر ان متهوش است . . . . . ولی بدل شدن دال به تا یا وارون ان . . . . . در پارسی روایی__یت دستورگانی دارد. سونیک و مانند دل اخ__ به تلخ . . . . . . دل انگ ( هنگ ) ار. . . . . . به تلنگر. . . . . . . . در تلنگری به او زدن. . . . . .
در روایی این نگرشی که بیان شد ( بوسیله من ) من واژه شناسان عرب را به گواهی می طلبم. ما را با پیسه مدرکان کار نیست.
سپاس کوروش هو
شیراز
جای بسی خنده دارد که کسی این واژه را در شمار واژگان بی ریشه عربی دراورد. . . . . . . این واژه از مد که کوتاه شده مست است . مست به مت و مت به مد بدل شده . . . . . تردیس شدن دال به تا در دستورگان پارسی روایی__یت دارد. پس مد هوش که واژه ایی از بیخ و بن پارسی است .
... [مشاهده متن کامل]
پس مدهوش در چم مست هوش است.
از این واژه دو چم گرفته میشود یکی گیج و دیگری شگفت اور. . . . . . . که با واژه همخوانی صددرصد دارد.
کوروش هو. . . . . بهمن ماه
یک کلمه عربی به معنای سرگشته - سرگردان - حیران که در زبان فارسی معنای بیهوش هم از ان دریافت میشود.
مات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)